70

70


امروز دو پارت میذارم 😍👇


#نگاه #69

گفت 

- منو ببین 

آروم برگشتم به سمتش . اونم سرشو از گوشی بلند کردو نگاهم کرد بهم لبخند زد و چند لحظه نگاهم کرد که با صدای مامان نگاهمو ازش گرفتم 

مامان یکم شاکی گفت 

- قرص هاتو تنظیم کردی نگاه کی بخوری؟

میدونستم حواسش به نگاه من و امیر بود . سری تکون دادمو گفتم آره

دوباره به گوشی نگاه کردم که نوشته بود 

- دام برا نگاهت تنگ شده بود 

خجالت کشیدم 

حس کردم داغ شدم . براش نوشتم 

- کاش تنها بودیم حرف بزنیم 

شکلک خنده شیطانی فرستادو گفت 

- اگه تنها بودیم که حرف نمیزدیم 

اصلا انتظار این تغییر 180 درجه رو تو امیر نداشتم

مثل کسی که خودشو زیادی کنترل کرده باشه و الان فوران کنه 

یهو یه موجود دیگه شده بود 

علامت تعجب براش فرستادم که نوشت 

- من انقدر تو حسرت لمست و بوسیدنت بودم که شک نکن نگاه تنها گیرت بیارم کبودت میکنم 

هنگ کردم براش نوشتم

- پس امیدوارم حالا حالا ها تنها گیرم نیاری 

واقعا گر گرفته بودم

روم نمیشد برگردم سمت امیر و نگاهش کنم 

تمام این سالها که عاشق امیر بودم به مسائل جنسی فکر نکرده بودم

شاید به آغوش و بوسه گاهی ... اما نه در این حد که خودمو با امیر تجسم کنم

شاید چون اون همیشه منو پس زده بود 

اما حالا با این حرفاش همه چی تو ذهنم هی مجسم میشدو حس عجیبی بهم میداد

پر از احساس های جدید بودم 

آروم و زیر چشمی به امیر نگاه کردم 

#نگاه #70

اما دیدم تو اتاق نیست . 

نریمان و نادر هم نبودن . فهمیدم رفتن بیرون . 

نمیدونم چرا دلم گرفت 

گوشی رو چک کردم دیدم نوشته زیاد امیدوار نباش در اولین فرصت گیرت میارم 

دلم مواج شد و گوشیو گذاشتم کنار 

حس و حال عجیبی بود

مامان دارومو آوردو با خوردنش دوباره گیج خواب شدمو خوابم برد

خوابی که باز هم امیر همایون بودو من و کلی بغل و بوسه 

انقدر که وقتی بیدار شدم دنبال امیر کنارم گشتم 

اما با دیدن نریمان رو به رو تلویزیون به خودم اومدمو فهمیدم خواب بوده

اون روز دیگه از امیر خبری نشد 

منم بهش پیام ندادم 

استرس میگرفتم هر بار میرفتم تو صفحه چت 

برای همین تصمیم گرفتم پیام ندم تا آروم باشم.

شب هم با زور مسکن ها که خواب آور بود خوابم برد

صبح خواب و بیدار گوشیو چک کردم و با دیدن پیام امیر خوابم پرید

نوشته بود 

- نگاه ناراحتت کردم ؟ حس میکنم زود خیلی خودمونی شدم از دستم ناراحت شدی . خواهش میکنم با من رو راست باش

براش نوشتم

- نه اصلا ناراحت نشدم. اتفاقا خوبه صمیمی باشیم . چرا نباشیم 

دیدم سریع جواب داد

- نمیدونم ... من واقعا طرز رفتار با تورو بلد نیستم 

- منظورت چیه ؟

جواب نداد

از حرفش و سکوتش خوشم نیومد . 

خواستم براش بنویسم تو هم با من رو راست باش که خودش نوشت 

- هیچی ... با پیام نمیشه منظورمو برسونم. فقط منظورم اینه نمیخوام برنجونمت... 

- من از چیزی نرنجیدم جز اینکه الان یه چیزی گفتی که نفهمیدم یعنی چی 

- دیدمت برات میگم نگاه 



دوستان رمان نگاه بعد از اینکه تو کانال تموم شه چند روز بعد پاک میشه پس آنلاین هر روز بخونین تا از دستش ندین

برای خرید فایل کامل نگاه هم از اینجا اقدام کنین 👇

https://t.me/mynovelsell/121

Report Page