7

7

رمان تبدیل شده به قلم ملودی

چی؟

جک مرده بود؟

کی تونسته بود یه خوناشام تازه تبدیل شده رو بکشه ؟ 


به سمتشون رفتم و بالاس سر جک ایستادم

پوستش بنفش شده بود

انگار رگ های خونی زیر پوستش پاره شده بودن

تو کل بدنش ...


مری چشم های جکو چک کرد 

عصبی گفت

- انگار به جنون رسیده و بیشتر از ظرفیت بدنش خون خورده 


تام سریع گفت

- ما قبل اینکه دختره رو بکشه بهش رسیدیم. مگه نه رئیس؟

سری تکون دادمو گفتم 

- آره ... اما شاید قبلش خون چند نفر دیگه رو هم خورده رود.ما که چک نکردیم 


مری حرف منو تائید کردو تام گفت

- اما انقدر از فرارش نگذشته بود 

مری قبل من جواب دادو گفت 

- برای یه خوناشام تازه تبدیل شده وقت کافی بود

رو کرد به من و گفت


- میخوای یه نفر جدیدو تبدیل کنی

- فعلا نه...

اینو گفتمو به سمت در رفتم 


بدون نگاه کردن به مری گفتم

- جسدشو از بین ببر ... تام تو هم حواست به پایگاه باشه برم ببینم کس دیگه از هم مرده ؟

مکث نکردم جواب بدن

از پایگاه بیرون رفتم 

مسیر و کالجو چک کردم 


تو افکارم بودن

واقعا جک از خون زیاد مرده ؟

اما جسدی نبود

شاید جسدو پیدا کردن 

اونوقت باید خبر پخش میشدو جاسوسم خبر میداد

تو این فکرا بودم که به خودم اومدم


باز هم پشت پنجره اتاق اون دختر بودم

واقعا چطوری باهام این کارو میکرد

نکنه افیونی تو خونش باشه ؟

نکنه ...


نکنه مرگ جک هم بخاطر خون این دختره ؟

آروم پنجره اتاقشو باز کردم.قفل نبودو به راحتی کنار رفت 

باید خونشو چک میکردم

تمام اتاق بوی این دختر رو داشت 


سرمو سنگین کرده بود

سالها بود چنین بویی حس نکرده بودم 

شاید هرگز ... هرگز به این حد جذب نشده بودم 

بدنم بیتاب خون تازه شده بود


چیزی که کم پیش میومد برام...

رو تختش چرخیدو سینه های خوش فرمش تو دیدم قرار گرفت

ناخداگاه به سمتش رفتمو دستمو روی لختی سینه اش کشیدم ...

Report Page