68

68

Behaaffarin

پذیرفتنش برام خیلی سخت بود.. اما منم هنوز دوسش داشتم

دلم میخواست براش بنویسم «منم»

بعدشم همه چی تموم شه

همه چی برگرده به حالت خوبش

دوباره از صفر شروع کنیم

دوباره باهم زندگی بسازیم...

اشکام میریختن و میدونستم نمیشه..

میدونستم آرش عوض نمیشه..

توی همه این سال ها، هیچوقت هم عوض نشد..

بارها سعی کردیم از اول شروع کنیم، ولی این از اول شروع کردن هیچ دردی رو درمون نکرد

برای اولین بار توی زندگیم بعد از این همه سال، بالاخره جرات پیدا کرده بودم که از این رابطه بیام بیرون

این دفعه صبر نکرده بودم که آرش با چرب زبونیش دوباره قانعم کنه

این بار حتی بهش فرصت حرف زدنم نداده بودم

باید پای تصمیم می ایستادم

حتی اگه دوسش داشتم...

براش نوشتم:

-      چقد ما فاصله داریم/ چرا اینو نفهمیدم/ کاش اون روزا میمردم و/ یه جور اینو میفهمیدم

بعدش هم گوشی رو خاموش کردم و خوابیدم...

صبح روز بعد با صدای تلویزیون بیدار شدم

نگاهی به ساعت انداختم

نزدیکای 10 بود

از اتاقم که اومدم بیرون امیر رو توی هال دیدم

شبیه باباها داشت بی هدف کانال هارو جابجا میکرد

بهش سلام کردم و فکرمو بهش گفتم:

-      مث باباها تلویزیون میبینی

-      سن که بالا بره همینه دیگه

هردو خندیدیم

پرسیدم:

-      نرفتی سرکار؟

جواب داد:

-      امروز تعطیله خانم بی حواس

اصلا نمیدونستم چندشنبه س. چه برسه به اینکه بدونم چرا تعطیله

از اینکه بعد از اون اتفاقا و حرفای دیشب داشت جوری برخورد میکر که انگار هیچی نشده، خوشحال بودم

گفت:

-      کله پاچه گرفتم. هنوزم دوست داری؟

مث یه بچه ذوق کردم

خیلی وقت بود که کله پاچه نخورده بودم

اصلا آخرین بار توی ایران خورده بودم، ولی یادم نمیومد کی...

با ذوق گفتم:

-      آررهههه. الان دست و صورتم رو میشورم و میام.

وارد توالت شدم و در رو بستم

صدای امیر رو شنیدم که گفت:

-      تنها دختری که میشناسمش و میدونم کله پاچه دوست داره تویی

خندیدم

یاد همه جمعه هایی افتادم که چهارتایی میرفتیم کله پاچه بخوریم

گرچه نگارم کله پاچه میخورد

ولی بیشتر به خاطر ماها بود

اونقدرا دوست نداشت

وقتی رفتم توی آشپرخونه میز رو چیده بود

پرسیدم:

-      خودتم نخوردی؟

-      نه منتظر تو بودم

-      خب بیدارم میکردی پسر

-      گفتم به اندازه کافی استراحت کنی

لبخندی از سر قدردانی زدم و نشستم

لقمه اول رو گرفته بودم که امیر گفت:

-      اولین باری که دوتایی رفتیم بره سفید (یه طباخی معروف تهران) یادته؟


Report Page