68

68


۶۸

بدنم دوباره قفل کرد 

اگر دست الهه نبود که منو به سمت جلو هل بده صد در صد همون وسط مینشستم رو زمین

مسئول آموزش با کیوان اومدن نزدیک ما و گفت

- بیا خانم حسامی، دکتر افتخاری تورو میرسونه. اینجوری خیال ما هم راحته

به صورت کیوان نگاه کردم

بازم هیچ حسی ازش درک نمیشد

یاد لحظه آخر افتادم

وقتی به زور داشت دستشو وارد شلوارم میکرد

آب دهنمو قورت دادم

باید میگفتم نه

اما لال شده بودم

کیوان دست دراز کرد کیفمو از الهه گرفت 

الهه با اجازه ای گفتو رفت

کیوان رو کرد به مسئول آموزشو گفت 

- ما بریم پس

اون اما مشکوک به من نگاه کرد

قبل اینکه دیر شه گفتم

- میشه ماشین بگیرید برام. 

سوالی نگاهش بین من و کیوان چرخید

کیوان یه قدم برداشتو گفت

- بیا خانم حسامی... ممکنه تو ماشین غریبه از حال بری. بیا خونتون سر راهه میرسونمت. به مادرت زنگ بزن بیاد خونه .

با این حرف لبخند زد 

مسئول آموزش لبخند زدو گفت

- برو نگار جان .الان وقت تعارف نیست 

دستمو گرفتو منو تکون داد تا برم 

دلم میخواست به چادرش چنگ بزنم بگم نه نه .

اما دو قدم به جلو رفتم

و مسئول آموزش هم برگشت سمت اتاقش

میدونستم کیوان بهش گفتهآشناست با من برا همین منو میرسونه.

نمیخواستم بیشتر از این تابلو بشم

چقدر حرف و حدیث در بیاد پشت سرم

کیوان با سر اشاره کرد بریم

خودش رفت

پشت سرش راه افتادم

من با این مرد سوار ماشینش نمیشم

میخواد چکار کنه ؟

منو به زور جلو اینهمه آدم سوار ماشینش کنه ؟

نمیتونه .

نمیذادم

پا تند کردم

از پله ها رفت پائین

کنارش قرار گرفتم

آروم گفت 

- باید حرف بزنیم

همین لحظه کیفمو از دستش کشیدم 

امتظار نداشت

کیفمو تو بغلم گرفتم عقب رفتم و برگشت سمتم

اخمش تو هم نشستو گفت

- چته نگار؟ آبرو ریزی نکن برا خودت بد میشه

- من دیوونه ام کیوان . برو وگرنه جیغ میزنم . برامم مهم نیست چی میشه.

- من استاد اینجام ... تو جیغ بزنی کسی حرفتو باور نمیکنه 

پاشو بیا کاریت ندارم 

پوزخند زدم و گفتم

- مثل دفعه قبل

خودم گفتم اینو اما حال خودم بد شد

چشم هاشو ریز کردو گفت

- من دفعه قبل اشتباه کردم حالا هم فقط میخوام حرف بزنیم

- من حرفی باهات ندارم . دست از سرم بردار

اینو گفتمو دوئیدم

با تمام توانم 

از در اصلی زدم بیرون

پریدم تو یکی از تاکسی دربستی های جلو دانشگاه و گفتم

- آقا عجله کن 

کیوان آروم آروم اومد سمتمون 

اما رانندا حرکت کردو گفت

- کجا برم خانم ؟ 

آدرس خونه رو دادم. گفت کرایه میشه ۳۵ تومن.

تو کیفم انقدر نداشتم.

زنگ زدم مامان.

سر کار بود. گفتم چی شده و پول ندارم. 

گفت شماره کارت راننده رو بگیر براش کارت به کارت کنم 

همین کارو کردم

بلاخره نزدیک خونه گوشیم آزاد شد و تا آزاد شد اسم کیوان افتاد رو صفحه 

رد تماس زدم .

مسیج داد

- پشت سرتو ببین 

برگشتم به پشت

عوضی با ماشینش پشت سر من بود.


🔞🔞👇👇🔞🔞👇👇


نفسمو با #حرص بیرون دادم . #دختره_احمق! چی فکر کرد؟ که این #بدن_آسیب_پذیرش چقدر توان داره؟ فکر میکرد از زیر یه #شیطان_واقعی سالم میاد بیرون ؟ اگه من نمیرسیدم ! فقط اگه من نمیرسیدم ...

گوشه ملحفه رو گرفتم تا کامل بکشم رو بدن لختش. اما دستم #مماس بدنش قفل شد . رو بازو و گردنش جای #کبودی بود . نقطه ضعفم با دیدن این کبودی ها .. بیدار شد ... #بدنم دیگه حرف منو نمیخوند. بی اراده #خم شدم

لعنت... لعنت ... لعنت به من. میدونم... میدونم این دختر تو دست من هم #دووم نمیاره . اما دیگه کسی نیست که #نجاتش بده .

پارت واقعی از رمان #کوازار. یه عاشقانه ناآرام و راز آلود. بدون سانسور .

همه قسمت های این رمان رو با هشتک #کوازار تو کانال پیدا کنید. لینک دسترسی به قسمت اول 👇

https://t.me/panjrekhiyal/93015

#جوین تو کانال #یادتون نره. به زودی #خصوصی میشه .


Report Page