68

68


68

- خیلی نامردی . تلافی میکنم سرت. میدونی چقدر گریه کردم

براش نوشتم تلافی دیشب که نیومدی بیرون و جوابمو ندادی 

بلاخره عروس خانم اومد بیرون 

چای آورد 

مامان اینا خیلی خوششون اومده بود

رضا با عموم آشنا از آب در اومدو ما در عرض دو روز محرم شدیم .

چهار شنبه از شرکت با هم رفتیم که دوتا غریبه بودیم 

پنج شنبه رفتم خواستگاری 

جمعه بله برون و صیغه محرمیت و قرار شد بعد سال مامان آلا عقد و عروسی بگیریم .

جمعه عصر که با کل بزرگتر های فامیل رفته بودیم برای بله برون و صیغه محرمیت برای اولین بار آلا رو با آرایش دیدم 

نیمتونستم بگم خوشکل نشده 

چون واقعا خوشکل بود و خوشکل تر شده بود

اما من اون مدل ساده بی آرایششو بیشتر دوست داشتم

اینجوری حس امنیت نداشتم

شاید چون نگاه همه به آلا بود 

کنار هم نشستیمو پدر بزرگ من صیغه محرمیت خوند

نشد حرف بزنیم

البته ما تو این مدت خیلی حرف زده بودیم

اما حرف های رمانتیک و عاشقانه از من در نمی اومدو آلا هم خیلی خجالتی بود 

بعد مراسم که اومدیم خونه مامانم انقدر خوشحال بود که حد نداشت

بابا اذیتش میکرد میگفت برو حالا پیش خواهرت پز بده. هی میگفتی اونا پز میدن .

خندیدمو گفتم 

- نکنی مامانا. ما که مثل اونا نیستیم 

مامان گفت

- نه بابا . الان شوهر خاطره ور شکسته هم شده . اصلا هیچی نمیگم تورو چشم میزنن

متعجب گفتم 

- ورشکسته شده؟

آرمان گفت 

- نه بابا حالا دوتا پروژه نگرفته چرا بزرگش میکنین

میدونستم یکی از اون پروژه ها که از دست داده همون هایپر مال هست که وضع منو زیر و رو کرده



اگه دوست دارین فایل رمان حس گمشده رو برای خودتون داشته باشین از اینجا با مبلغ ناچیز این فایلو تهیه کنید

https://t.me/joinchat/AAAAAFijMDIZLKFrzy1MUQ

Report Page