67

67


۶۷

کلافه و بی حوصله گفتم‌

- مگه دست منه؟

عصبانی گفت

- بهتره دست خودت باشه چون نمیخوام دست و اجزای دیگه بدن کسیو از تو خشتک شلوارت بیرون بکشم 

شوکه نگاهش کردم که گفت 

- قدرت ابر خوناشاما که یادت نرفته... اگه تماس چشمی باهاشو نگیری نمیتونن روت قدرتی داشته باشن

سر تکون دادمو سریع سرمو پائین انداختم

بوروس دستمو گرفتو گفت 

- برای احتیاط بهت میگم داخل اتاق چشم هاتو هم ببندی 

- خیلی مسخره است 

- تنها راه همینه 

بوروس اینو گفتو دستمو کشید 

از پله های اضطراری یه ساختمون بلند پائین رفتیمو گفتم 

- اینجا کجاست؟ 

- انجمن ابر خوناشام ها

- بقیه اونجا مثل تو هستن 

- فقط چندتاشون 

- چکار داری؟ 

مکث کرد

در بزرگی رو باز کرد تا وارد شیمو گفت 

- خودت میفهمی

از این جوابش متنفر بودم 

اما قبل اینکه دوباره سوال بپرسم وارد شدیم

یه سر سرای تمام آینه ای بود

سریع فهمیدم چرت بروس گفت چشم هاتو هم ببند 

چند تفر رو به رو دور یه میز آینه ای ایستاده بودن

بوروس آروم گفت

- چشم هاتو ببند کیت 

اطاعت کردمو چشممو بستم 

واقعا نمیخواستم تحت قدرت کسی قرار بگیرمنزدیک که شدیم صدای زنونه ای گفت 

- خدای من باورم نمیشه ... این دختر واقعا جفت خونی توئه؟

-کجاشو باور نمیکنی کندی؟

بوروس اینو گفتو صدای مردونه ای جواب داد

- اونجاش که دختر با خون هزار ساله ای که دنبالش بودیم شده جفت خونی تو!

بروس ایستاد 

منم ایستادم

دستش دور شونه ام قرار گرفتو گفت

- باید دنبال یه مورد دیگه بگردین... خون کیت دیگه فقط مال منه 

صدای غریبه ای گفت

- از کجا معلوم تو راست میگی و این دختر واقعا جفت خونیه توئه؟

صدای کندی گفت

- مک راست میگه... ما باید خونشو امتحان کنیم

با این حرف دست سردی دور بازوم قرار گرفت

Report Page