67

67


#67


-آقا فرستاده دنبال پرداخت بدهیت...

-به آقاتون بگید اون قضیه رو فراموش کنه هر جور شده پول جور می‌کنم.


-وقتی قرارداد بستی باید پاش وایسی بچه جون.


با سر به بغل دستیش اشاره کرد، اونم مثل خودش بود ولی این یکی نسبت به خودش هیکلی تر بود.


 داشت به سمت ما می‌اومد با چشم های گرد شده نگاهشون کردم که طرفم اومد، قبل از اینکه کاری کنه مامان جلوش وایساد.


-برو گمشو اونور ببینم مرتیکه عوضی به دختر من چیکار داری.


-با زبون خوش بهت میگم برو اونور.


-تو غلط می‌کنی منو تهدید می‌کنی؛ نریمان چیکار کردی تو.


همون مرد اولیه با دست اشاره کرد مرد دومی سرجاش وایسه، به مامان نگاه کرد.


-بیخودی داد و بیداد نکن مادر من، این آقا نریمان شما شرط بسته. 

شرط کلونم بسته، بحث سر پنج میلیارد پول بود که اگه عوضش باخت برادرزاده‌اش مال آقا باشه. حالا باخته و ما اومدیم پی طلبمون.



مادر جون دستش رو روی قلبش گذاشت و نگاه نریمان کرد‌.


-ذلیل نشی تو بچه، این ها چی میگن؟ 


نریمان ولی سرش رو پایین انداخته بود و حرفی نداشت بزنه.


-ای بی مادر بمونی تو یه نفر، داغت به دلم بمونه نریمان. تو چه غلطی کردی؟ 


با سکسه خیره جو متشنج رو به روم شدم، پس اون عذرخواهی دیشب نریمان به خاطر گندی که زده بوده. 


مرده هم از فرصت حواس پرتی مامان استفاده کرد و من رو روی کولش انداخت، با این کارش از شوک خارج شدم و از ته دلم جیغ زدم.


نریمان به سمتون یورش آورد که دو نفر دیگه رفتن و از دو طرفش گرفتن که تکون نخوره، با این حال داد کشید.


-بیناموس ولش کن. ولم کنید...دریا.


لحظه آخر قبل اینکه از دروازه بیرون بزنیم مامان رو دیدم روی زمین افتاد و مادرجون هم با دیدن این اوضاع همونطور که دستش رو قلبش بود روی زمین افتاد.

Report Page