6666

6666


اولین باربود یه پسر انقدر بهم نزدیک میشدنه میتونستم عقب برم نه راهی بودم تا سرموبرگردونم 


نگاهش همچنان به لبام بود میدونستم میخواد چیکار کنه تپش قلبمو توی گوشم حس میکردم 


دستشو زیر چونم گذاشتو سرمو آورد بالا مثل یه عروسک کوکی توی دستاش بودم دوباره اون بوس عطرش به مشامم رسید وناخوداگاه چشمامو بستم


گرمی لباشو روی لبام حس کردم صدای پایی از نزدیکمون اومدو صدای شقایق ک داشت دنبالمون میگشت سریع از هم جداشدیم کمکم کرد از تخته سنگ بیام پایین و رفتیم پیش بچها 


همون یه لمس یک ثانیه ای بدنمو شبیهه کوره اتیش کرده بود 

یکم دور اتیشی که بردیا کرده بود نشستیم نمیتونستم سرمو بلند کنم و به آرش نگاه کنم شاید اگه این لمس تبدیل به یه بوسه میشد انقدر احساس شرمندگی و عصبانیت نمیکردم 


اماحالاازاین عصبانی بودم که چرا انقدر زود تسلمیش شدم


وسایلارو جمع کردیم و دوباره حرکت کردیم از شیشه ماشین به بیرون نگاه میکردم 

اینبار بردیا پشت فرمون نشست و آرش کنارش 


توی اینه بغل ماشبن با آرش چشم توچشم شدم نه اون نگاهشو برمیداشت نه من 


از توآینه چشمکی برام زد نگاهمو ازش گرفتم و چشمامو بستم 

من داشتم چیکار میکردم ؟ چه بلایی داره سرمن میاد؟چراانقدر توی دلم آشوبه؟


اون هفته با کلاس رفتنا گذشت آرشو کمتر میدیدم ازاون شب انگار یچیزی تغییر کرده بود 


بادرس خوندن و خوابیدن و فیلم دیدن خودمو سرگرم میکردم تا بهش زنگ نزنم


وسایلامو جمع کردم و داحل یه کوله کوچولو ریختم خروجیمو ثبت کردم و به سمت ترمینال رفتم 


گوشیم شروع به زنگ خوردن کرد داشتم از تاکسب پیاده میسدم و بااون وسایل نتونستم ببینم کیه ک داره زنگ میزنه و جواب دادم

+...الو

_....مهسا 

+...آرش خوبی؟

_....من خوبم دختر کجایی باید ببینمت 


بااینکه هنوز نه بلیط گرفته بودم و تایک ساعت دیگه وقت داشتم اما گفتم دارم سواراتوبوس میشم و نمیتونم ببینمش قطع کردم و روی یکی از صندلی ها نشستم بلیطمو توی کیفم گذاشتم اتوبوس نیم ساعت دیگه حرکت میکرد‌


گوشیمو برداشتم و هندزفریم رو توی گوشم گذاشتم و چشمامو بستم 


بانشستن دستی روی شونم از جا پریدم 

+...آرش تواینجا چیکار میکنی؟


_....نزدیک بودم خواستم ببینمت

+....چیشده؟

اخمی کردو گفت

_....اینکارا چیه میکنی مهسا؟این فرار کردنا جواب تلفن ندادنایعنی چی این کارات؟

+...هیس صداتوبیارپایین من ک کاری نکردم این هفته شلوغ بودسرم 

_....چطوره ک شقایق هرروزبابردیا بیرونه ولی توانقدسرت شلوغه ک حتی نمیتونی جواب زنگ منوبدی

همین لحظه اتوبوس ماروصدازدن 

+....من بایدبرم 

حسابی اخماش توهم بود اولین باربودانقدر جدی میدیدمش خداحافظی زیربب گفتم و سوارشدم و حرکت کردیم 

از پنجره اتوبوس بهش نگاه کردم هنوز اخماش توهم بودنورخورشیدمستقیم توی چشماش بودوانقدررنگ قشنگی به خودشون گرفته بودن ک به سختی میتونستی ازنگاه کردن بهشون دل بکنی 

پرده روکشیدم وصندلی روتاجایی ک میشد خوابوندم

هنوزده دقیقه نشده بودکه حرکت کرده بود اماسردردوتهوع همین اول راه اومده بود سراغم 

یه فیلم پلی کردم و سعی کردم خودمو سرگرم کنم اما هیچی ازش نمیفهمیدم فکرم ناخوداگاه سمت آرش میرفت و اعصابم خورد میشد 

هرچقدر فکر میکردم بیشتر به این نتیجه میرسیدم که کارم زشت بوده 

آرش یه پسر امروزیه کسیه ک ب گفته ی خودش بادخترای زیادی بوده این کارای من معلومه ک براش بی معنا بنظر میاد

خواستم بهش پیام بدم و معذرت خواهی کنم اما انتن گوشیم کامل قطع شده بود 

یک ساعتی از مسیر مونده بود و سردرد من لحظه ب لحظه بیشتر میشد 

اهنگ ارومی گذاشتم و سعی کردم نفسای عمیق بکشم تا یکم دردمو آروم کنم

بالاخره رسیدیم به مامان زنگ زدم و گفتم بیان دنبالم 

خونه ی ما توی یه شهرستان بود به بزرگی کلان شهرها نبود امااونقدرهام کوچولو نبود که همه هموبشناسن ماهیت شهرنشینی داشت

مامان اومددنبالم ورفتیم خونه به محض رسیدن یه مسکن خوردم و روی تختم دراز کشیدم وخوابیدم 

مامان میدونست که من توی اتوبوس بدماشبن میشم و کاری بهم نداشت تا بیدارشم وبرم پیششون 

دوساعتی خوابیدم چشمامو باز کروم سرم بهترشده بود وتهوع نداشتم 

صورتمو اب زدم وموهامو بستم کسی خونه نبود یکم ازغذای ظهرکه روی گاز بود رو برداشتم و توی ظرف ریختم 

گوشیمو برداشتم و روشنش کردم با حجم زیادی از پیام وزنگ مواجه شدم بردیا و شقایق و آرش و چندتاشماره ناشناش 

شماره آرشوگرفتم هنوزیه بوق نخورده بود که جواب داد

+....معلومه کجایی؟

صداش اونقدربلندبودکه گوشیو از گوشم فاصله دادم

_....من ک گفتم دارم میرم خونه 

+....وای مهسا مهسا دختر آدم یه خبر میده که رسیده یانه یه راهه دوساعته الان گوشیه تو ۴ساعته خاموشه میدونی چه فکرایی پیش خودم کردم 

_...ببخشید

+...مهم نیس من بایدبرم خداحافظ

ناراحت شده بودواین از لحنش مشخص بود چراداشتم گند میزدم به همه چی؟!

قطره اشکی ازچشمم ریخت و این شد اولین اشکی که بخاطر یه پسرریختم

Report Page