66

66


نفسمو با حرص بیرون دادم

انجمن 

بردن کیت

لعنتی هیچی طبق برنامه ام نبود 

برگشتم اتاق 

کیت هنوز خواب بود 

گردن سفید و ظریفش در معرض دید من بود 

بی اراده دندونای نیشم بیرون اومد

خم شدمو گردنشو بوسیدم

درست سر جای رگ گردنش

کیت زیر لب نالید 

- بوروس ...

باید سرمو عقب میکشیدم

اما دندونام بدون اراده تو رگ گردنش فرو رفت 

آه کیت بلند شدو جرعه اول خونشو مکیدم 

جقدر لذت بخش بود

جرعه دومو خوردم که به خودم اومدم

این دختر همین الان ضعف داشت

من داشتم بدترش میکردم.سرمو عقب کشیدم 

جای دندونام خونی بود 

آروم روی خونو پاک کردم

طوری که زخمش باقی بمونه

دوست داشتم همه ببینن کیت مال منه 

کیت نالید 

- بوروس ... من ترجیح میدم با بوسه بیدار شم نه گاز 

حتی تو این حالتم زبونش خوب کار میکرد 

به صورتش ن.اه کردمو گفتم

- سعی میکنم دفعه بعد یادم بمونه 

دستشو گرفتمو سعی کردم بلندش کنم بشینه که گفت

- نا ندارم ... 

- نمیخوام کاری کنی

- جدی بوروس نای تکون خوردن ندارم 

با این حرفش بغلش کردم

قبل اینکه حرفی بزنه لبمو گذاشتم رو لبش 

اما قبل بوسیدنش لبمو گاز گرفتم.

کیت اول همراهیم نکرد 

اما خیلی زود اونم لبمو بوسیدو مکید 

یهو سرشو عقب برد 

عصبانی گفت 

- خونتو خوردم

- اینجوری دیگه ضعف نداری

ابروهاش بالا رفتو گعت

- بوروس ... دیگه اینکارو نکن ... من که خوناشام نیستم

پوزخندی بهش زدمو گفتم

- خیلی دلتم بخواد باشی

با این حرف دوباره بغلش کردمو راه افتادم

داستان از زبان کیت : 

نمیدونستم کجا داریم میریم

از بوروس هم نپرسیدم که باز بگه خودت میبینی

دهنم طعم آهن میداد

از خوردن خون متنفر بودم

اما واقعا حق با بوروس بود دیگه ضعف نداشتم 

جنگل دور و برمون محو شدو به یه منطقه شهری رسیدیم 

اینجارو میشناختم 

اما ! 

اما چطوری تا اینجا اومده بودیم !!!

قبل اینکه چیزی بپرسم بوروس ایستاد و گفت 

- جایی که میریم به چشم های هیچ کسی ... نگاه نکن !!!!

Report Page