66

66


دیشب پارت سوپرایز داشتینا


کامل لخت شدم 

چشم بندو بستمو و آروم دراز کشیدم 

ادوارد یهو قاطی کرده بود

اما آروم بودو همین منو میترسوند

مدام اتفاقات رو مرور کردم

چرا باید تنبیه شم ؟ 

من که کاری نکردم 

بغض کرده بودم

از روزی که برگشته بودم تا امروز ادوارد خیلی متفاوت شده بود

درسته هنوز چشممو میبست اما خبری از تنبیه نبود

باورم نمیشد میخواد بازم تنبیه ام کنه .

واژنم نبض میزد و بدنم یخ بود 

صدای پای ادوارد رو شنیدم

قدم هاش آروم بود 

وارد اتاق شد

نمیدیدمش اما همه چی تو ذهنم مجسم میشد

رفت سر کشو 

چیزی برداشتو کشو بست

صدای باز شدن یه چیزی شبیه چسب اومد و بعد هم دست ادوارد که رونمو لمس کردو گفت 

- چرا انقدر خودتو سفت کردی امیلی ... نکنه میخوای خودم شلت کنم

با یاد آوری دفعه قبل و شلاقش سری خودمو ریلکس کردمو سعی کردم با نفس های منضم بدنمو رها کنم

ادوارد دستشو رو سینه و شکمم کشیدو گفت 

- خوبه ... خوبه 

دستشو پائین تر برد 

بین پامو لمس کردو چییزی رو آروم به داخل واژنم فشار داد

یه پیز کره مانند سخ بود 

ادوارد گفت 

- میخوام یخ در بهشت کنم امشب


دو جلد آموروفیلیا با هم از کانال رمان خاص تهیه کنید

@mynovelsell

Report Page