65

65


65 

کسی حق نداشت از من یا زنم گواهی بکارت بخواد ! 

اما فکر به اینکه من اولین بار هانا هستم بی تحمل ترم کرده بود  

برگشتم خونه  

دیشب واقعا برام شب سختی بود 

هانا تو خواب خواستنی تر بود 

از طرفی نه دلم می اومد ازش دور شم و اتاق دیگه بخوابم! 

نه تحمل داشتم پیشش بخوابمو کاری نکنم  

آخر هم با چندتا بوسه و یکم نوازش و یه دوش آب سرد شبو به صبح رسوندم  

الانم میدونستم تنها چاره ام برای فکر نکردن به هانا کار کردنه 

برای همین سریع برگشتم خونه 

لباس هامو عوض کردمو به سمت دفترم راه افتادم 

تا وارد دفترم شدم منشیم اومد سمتمو گفت  

- قربان عکستون تیتر دوتا روزنامه است . چی دستور میدین ؟ 

- روزنامه هارو بیار ببینم چی نوشتن بعد تصمیم میگیرم  

چشمی گفتو رفت  

منم سریع وارد اتاقم شدمو پشت میز نشستم.  

پیغام گیر رو چک کردم . هارود پیام گذاشته بود که بهش زنگ بزنم  

داشتم شماره اش رو میگرفتم که منشیم با روزنامه ها اومدو هر دو روی میزم گذاشت 

بهش اشاره کردم بره بیرون و به عکس ها نگاه کردم 

هر دو عکس منو هانا بود. تو اولی از دور بود و در حال رفتن به کلاب و صورت هانا قابل تشخیص نبود  

تو دمی از پشت سرمون بودو موهای بلوند هانا تنها چیزی بود که پیدا بود  

هر دو هم تیتر زده بودن دختر اسرار آمیز .  

خواستم متن رو چک کنم که هارود جواب داد 

بدون سلام کردن گفت  

- تو میگی خواهر منو میخوای اونوقت عکست با یه زن دیگه میره رو مجله  

پوزخندی زدمو گفتم  

- هارولد این قضیه چیزی نیست که تو راجع بهش نظر بدی... 

- منظورت چیه ؟


دوستان رمان بعد از اینکه تو کانال تموم شه چند روز بعد پاک میشه پس آنلاین هر روز بخونین تا از دستش ندین

برای خرید فایل کامل هم از اینجا اقدام کنین 👇

https://t.me/mynovelsell/121

Report Page