64

64


توافکار خودم غرق بودم 

مادر خودم بااینکه بهش گفتم دارم چه زجریو تحمل میکنم حتی یبارم ازم نپرسید اصلا اوضاعتون بهتر شده یانه! .

اگه خانواده ای داشتم که بجز حرف مردم و آبروشون اسایش منم براشون مهم بود 

الان نمیخواست یه غریبه بهم کمک کنه 

نفس عمیقی کشیدم 

خدایا بازم شکرت دعاهامو شنیدی و یکیو فرستادی که نجاتم بده 

انقدر غرق افکار خودم بودم که اصلا متوجه گذر زمان نشدم 

محمد با صدای گرفته ای گفت 

-...نفهمیدم کی خوابم برد پاشو لباس بپوش باید بریم 

محمد رفت بیرون 

وسایلمو برای بار آخر چک کردم لباس پوشیدم و روی تخت نشستم 

محمد تقه ای به در زدو گفت

-...اماده ای ؟ 

+...بله 

چمدونمو برداشت و گفت 

-...همین امروز کارای طلاقتو شروع میکنیم 

تودلم اشوب بود 

از اتاق اومدیم بیرون

با متین چشم توچشم شدم 

با نفرت نگام کردو لب زد

-...هرزه 

کاش میشد چشمامو ببندم و وقتی بازشون کردم این روزا تموم شده باشه

داداشای محمد هلش دادن اونا جلوتر از ما رفتن توماشین 

من و محمد هم پشت سرشون سوار ماشین محمد شدیم 

به محض سوار شدن محمد گفت


-...رنگت پریده از چی میترسی ؟ هرچی پیش بیاد بهتراز بودن کنار اون بی شرفه 


+...از خانواده ی خودم میترسم از آقاجونم میترسم تونمیشناسیشون من از سرکوفتای اونا میترسم 

دستشو آوردم سمتم و دستمو محکم گرفت 

نگام کردو گفت

-...به من اعتماد داری ؟ 

سرتکون دادم آره 

-...پس همه چیو بسپر به من 

دلم گرم شدو قلبم اینبار از شوق تند زد 

محمد کنار خیابون نگه داشت و گفت 

-...پیاده نشو مدارکت کجاست؟

پوشه ای که مدارک خودم و متین داخلش بود رو بهش دادم

متین از ماشین پیاده شد باهم رفتن تو یه ساختمون 

نیم ساعتی طول کشید تا برگشتن 

+...چیشد ؟ 

-...برای امروز دیگه کاری نیست حالا باید بریم تورو بذارم یه جای امن

سلام دوستان. برای عضویت توکانال حق عضویتی به سارا پیام بدین اونجا پارت هااز کانال عمومی جلوتره هرشب دوپارت گذاشته میشه و هیچ پست اضافه ای هم نداره👇👇

https://t.me/SJo_sara


هزینه عضویت۲۲هزارتومان هست و درآخر فایل کامل هم بهتون تعلق میگیره

Report Page