63

63


#رئیس_پردردسر 

#۶۳

خواستم بهش بگم هیچوقت بیشتر از سه بار پشت سر هم برام پیش نیومده 

اما متئو حرکاتشو شروع کردو من نرفم یادم رفت

سرمای آب 

داغی بدن متئو 

و نجوا های دوست داشتنیش کنار گوشم 

همه باعث شده بود از حال خودم خارج شم

سر تا پا احساس بودم 

دوباره به اوج رسیدم

خمار به متئو نگاه کردم

با غرور لبخند زد

خودشو عقب کشید و منو جرخوند 

از پشت بغلم کرد و گفت

- دستتو بگیر لبه استخر ... یکم ممکنه دردت بیاد 

شاکی گفتم

- نمیشه متئو ... خواهش میکنم 

اما لای باسنمو باز کردو خودشو فشرد 

ادرد تو تنم پیچیدو نالیدم

- خواهش میکنم

اما کمدمو محکم نگه داشتو بیشتر فشار داد

اینبار دیگه جیغم از درد بلند شدو متئو واردم کرد

با بغض لب زدم

- درد داره 

اما دستشو از جلو برد بین پام

مشغول نوازش بین مام شدو گعت

- الان آروم‌میشه

حرکاتشو شروع کرد

اما چیزی آروم‌نشد

صدای ناله هام بلند بود دست متئو بین پام فعال بود و برای بار سوم ارضا شدم 

اگر بدن متئو نبود دیگه حتما تو آب غرق میشدم

چون دیگه نایی نداشتم که اینجا بمونم

بلاخره متئو ارضا شد و با آه عمیقی تودشو بیرون کشید 

دستی رو باسنم کشیدو تو همون حال نگهم داشت 

یکم بدنم آروم شده بود 

اما درد پشتم هنوز بود

کتفمو بوسید و گفت 

- ماری 

کمی بهم خضا داد

برگشتم سمتش که گفت 

دوتا دیگه مونده

بی رمق لب زدم

- نه کافیه من هیچوقت بیشتر از سه بارپشت سر هم ارًا نمیشم

یه تای ابرو متیو بالا مرید و گفت

- جدا ؟! اما من شک دارم

نگاهم خسته تو صورتش پرخید و گفتم.

- بدن منه! تو شک داری؟ 

خندید و گفت

- بیا شرط ببندیم

با تاسف سر تکون دادم و گفتم

- من سر بدن خودم شرط نمیبندم 

متئو به لبه استخر اشاره کردو گفت 

- بشین اینجا ببینم

Report Page