63

63


...اومدیم خونه داییت به زنداییت سربزنیم  

+....اها خوبه  

-...میخوای دانیالو بفرستم بیاددنبالت؟ 

بدون مکث گفتم  

+....نه  

-....باشههر طورراحتی غذا تو یخچاله خواستی بخوری گرم کن  

+...باشه مرسی  

گوشیو قطع کردم و سریع از پلها رفتم باال  

گوشیمو برداشتم و وارد تلگرام شدم یکم طول کشید تالود شه 

دانیال پیاممو خونده بود اما جواب نداده بود  

نکنه بگه نرو ...زشت نشم جلو بهناز  

جرعت اینکه بخوام بهش زنگ بزنم و بگم چرا جوابمو ندادی هم نداشتم  

حساس که بود حساس تر میشدو شاید بیشتر لج میکرد  

در ثانی من اصال ازش اجازه نگرفته بودم فقط بهش خبر دادم  

گوشی توی دستم بود و داشتم توی ذهنم دلیل و منطق میچیدم که توی دستم لرزید و  

اسم دانیال رو صفحه چشمک زد

نفس عمیقی کشیدم و جواب دادم  

من میخواستم حساسیت دانیالو بیشتر نکنم میترسیدم از استرس یه سوتی بدم فکر کنه  

من از خدامه که برم خونه سیاوش ! 

+....بله؟ 

-....سالم کجای؟ 

+...خونه  

-...صدات چرا گرفته گریه کردی ؟ 

شبیهه کسی که میخواست مچ یکیو بگیره داشت حرف میزدو سوال میپرسید 

  

+....نه خواب بودم تازه بیدار شدم براونه  

-....اها  

+....کاری داشتی ؟ 

-...سیاوش کی بهت زنگ زد ؟ 

+....به مامان زنگ زده بود مامان بعداز اینکه تورفتی بهم گفت  

-...اها باشه  

+....میخوای به سیاوش زنگ بزنم با دانیال میام ؟ 

-...نه فقط خودم میام دنبالت میبرمت  

+....باشه فعال  

شاید اگه منم جای دانیال بودم ازاونم حساس تر میشدم.

برای خرید فایل کامل رمان صحرا به قیمت ۱۵تومان میتونید به آیدی زیر پیام بدین 

https://t.me/SJo_sara


💛❤💗💚💜💙

Report Page