63

63


63

- وای آرش ببین اون بچهه چه نازه 

چرخیدمو با دیدن دوتا چشم سیاه آشنا خشک شدم 

خاطره بود ... با بچه اش تو ماشین شوهرش 

سریع نگاهمو ازش گرفتم و با اخمی که دست خودم نبود گفتم 

- زشته آلا برگرد عقب

آلا با خجالت صاف نشستو گفت 

- چه مادر عنقی داره .

همم گفتم. نمیدونستم چی بگم . حالم بد شده بود

نمیدونستم چرا. دست خودم نبود 

رسیدیمو همچنان حالم بد بود 

آلا وقتی پیاده شدیم نگران گفت 

- آرش خوبی؟

سری تکون دادمو سعی کردم حس بدمو بزارم کنار

وقتی رفتیم بالا جو گرم و محبت خانواده اونا و نمک آرین حالمو بهتر کرد 

هدیه رو دادمو برگشتم 

رفتم خونه بابا اینا 

میدونستم خاطره این خبرو حتما پخش میکنه 

منو با یه دختر دیده بود اونم اینجا و این سمت 


دوستان فایل کامل این رمان رایگان نیست و ممنون میشیم فایلو در گروه ها وکانال هاتون به رایگان منتشر نکنین. برای خرید این فایل به مبلغ ناچیز به کانال رمان های خاص با آی دی @mynovelsell مراجعه کنین


تا رسیدم مامان دقیقا گفت 

- خاطره گفت سر چهار را تورو دیده 

- آره . داشتم میرفتم خونه یکی از کارمندا بچه اش به دنیا اومده 

- ئه به سلامتی ... اون دختره کی بود تو ماشینت 

خندیدم

چقدر این خاطره دهنش بی چفت و بست بود 

با لبخند گفتم 

- منشیمه که میشه خواهر همون کارمندم که بچه اش به دنیا اومده بود 

مامان بی تعارف پرسید

- خوشگله ؟

سوالی نگاهش کردم و مامان گفت 

- خاطره با حرص تعریف کرد حدس زدم باید خوشگل باشه 

خندیدمو گفتم


دوستان بعد تموم شدن رمان حس گمشده رمان واقعی بعدی رو میخوایم شروع کنیم که کار یکی از دوستای بنفشه جونه. رمان ترنم عروس مراکشی به قلم رعنا

اگر نظری دارین میتونین برام بفرستین اینجا 👇

https://telegram.me/HarfBeManBot?start=MjQyNDk2NDc0

Report Page