#62

#62

مـْ͜ुٞـᬼٞـ۪۪۪ٞٞٞ͜͡ــیتـْ͜ुٞـᬼٞـ۪۪۪ٞٞٞ͜͡ـرا

کنارش زدم و سمت اتاقم پا تند کردم که صداش باعث شد سرجام بایستم:جریان چیه سودا؟ سیب گلوم از استرس بالا و پایین میشد ولی من ادمی نبودم که بخوام جواب پس بدم..سمتش برگشتم و جدی نگاهش کردم و گفتم:جریانیه که به خودم ربط داره.. سرتو زدی میتونی بری سخت و نفوذ ناپذیر نگاهم کرد.. اخطار امیز چند بار سر تکون داد.. کتشو چنگ زدو سمت در خونه رفت.. خیره به اندام مردونش نگاه می کردم که در و باز کرد و قبل خروجش گفت:هرکار میخوای بکنی کن! نه دروغ بگو نه ابروی خانوادگی مارو به خطر بنداز.. و در و بهم کوبید پوزخندی زدم و به در بسته خیره شدم.. ابرو؟! *** لیوان هات چاکلتمو به لبم نزدیک کردم.. زیر چشمی به حرکات شتاب زده و پر استرس مهرناز زل زده بودم.. ذره ای نوشیدم که از داغیش گلوم اتیش گرفت.. فوری روی میز گذاشتمش.. با اخمی درهم گفتم:چته؟چرا انقدر وول میخوری؟ کوتاه جواب داد:منتظر زنگ کسیم. کنجکاو شده بودم و این از سودایی که کار های مهریو و به مسخرگی می گرفت بعید بود! لب زدم:مثل ادم بگو چته.. خیره خیره به پشت سرم نگاه کرد سر برگدوندم که نگاهم به هیراد و صورت داغونش افتاد..خون جلو چشمامو گرفت.. اومدم پاشم که مهری محکم دستمو چسبید عصبی گفتم:ول کن دستمو ترسیده گفت:نکن سودا..تو محیط دانشگاه کاری نکن برای خودت بد میشه دندون سرجیگرم گذاشتم و نشستم. با چشمام براش خط و نشون می کشیدم با لبخند چیزیو برای رفیقای ناباب تر و لاعبالی تر از خودش تعریف می کرد دوستاش سر چرخوندن با دیدن من با خنده به هیراد سیخونک زدن بهت زده لب زدم:مهری ..این داره خاطرات و سکس و تجاوز به من و برای دوستاش تعریف میکنه سمتش برگشتم که با نگاه ماتی گفت:سودا هیراد و ببین سر چرخوندم که دستشو به کیرش مالوند و با چشمک انگشتشو داخل دهنش کرد و تند تند عقب جلو کرد با خشم از جام بلند شدم و بی توجه به جیغ مهری سمتش حمله ور شدم

Report Page