61

61

تبدیل شده کاری از ملودی

61

خون تازه و داغ کیت گلومو تازه کردو جون دوباره بهم داد

هنوز از خونش سیر نشده بودم که خوناشام ها بهمون رسیدن 

به کیت حمله کردن و مجبور شدم ادامه ندم 

حالا قدرت و سرعتم چندین برابر اونا بود 

خیلی بیشتر از قبل 

برنامه ام یان بود همه رو بکشم جز یکی... 

یکی که باید بهم اطلاعات میداد 

کیتو رها کردمو خوناشامی که سعی داشت کیتو بگیره ، گرفتم 

قلبشو تو یه حرکت بیرون کشیدمو له کردم

خوناشام بعدی رو از گردن گرفتم

گردنشو شکستم 

نشد قلبشو بیرون بکشم و یکی دیگه حمله کرد 

فرصت نفس کشیدن نبود

انگار تمومی نداشتن

کیتو بین خودمو درخت تنومند پشت سرم محفوض کرده بودم 

بلاخره کم شدنو دست از حمله برداشتن

دورم پر بود از بدن های نیمه جون و بدون جون اون عوضی ها 

سه تا خوناشام رو به روم ایستاده بودن 

شم و نفرت نگاهم میکردن

خسته نبودم

خون کیت منو هزار بار قدرتمند تر کرده بود 

پوزخندی زدمو گفتم 

- چیه ؟ پشیمون شدین ؟

خوناشام چهارم به جمعشون پیوشت در حالی که پدر کیت همراهش بود 

جسمشو پرت کرد سمت ما و گفت 

اونا که کشتی برای ما مهم نبودن... اما اینی که ما کشتیم براتون خیلی مهم بود 

با این حرفش جیغ کیت بلند شدو خواست بدوئه سمت جسد پدرش که بازوشو گرفتم 

هر چهارتا خندیدن و قبل اینکه ما برسیم جسد پدر کیت رو گرفتن و غیب شدن 

کیت زجه زد بابا 

نمیدونستم چکار کنم

شوکه بودم

چرا اینکارو کردن

چی میخواستن ؟

کیت دستمو پس زدو جیغ زد 

هما اش تقصیر توئه بوروس ...

هنگ بهش نگاه کردم

همین بود... 

همینو میخواستن

کیتو به زور بغل کردمو گفتم 

- آروم باش... اونا دنبال همینن

اما تو بغلم تقلا کرد تا آزاد شه

میدونستم نمیتونم خلاف میلش عمل کنم

برای همین به دوروغ گفتم 

- پدرتو برمیگردونیم...

- پدرمو کشتن بوروس

- نه... اگه کشته بودن جسدشو نمیبردن 

با ین حرفم کیت آروم شد 

میدونستم دروغ گفتم 

- من صدای قلب پدرشو نشنیدم

اما چاره دیگه ای نداشتم 

کیت هق هق کرد و خواست چیزی بگه که یکی از خوناشام های رو زمین تکون خورد

Report Page