60

60


۶۰

چشم هام داشت تار میشد

اما شک نداشتم اینجا از حال برم ترتیبمو میده

اون عوضی ازش هر چیزی بر میومد 

با سر گیجه از جام بلند شدم 

کیفمو گرفتمو زدم بیرون

خداروشکر در قفل نبود 

خودمو پرت کروم تو آسانسور

دکمه هم کفو زدمو در بسته شد

صدای کیوانو شنیدم که داد زد نگار

اما آسانسور دیگه حرکت کرد

تو لابی ایستادو من دوئیدم سمت نگهبانی

اما کسی نبود

زدم بیرون

خیابون خلوت بود و ماشینی رد نمیشد

چشم هام تار میدید .

خانمی اون سمت خیابون داشت سوار ماشینش میشد

دوئیدم سمتشو گفتم

- خانم ... 

صدای کیوان از پشت سرم اومد که داد زد

- نگار ... 

خانم با تعجب نگاهم کرد رسیدم به ماشینشو گفتم 

- تروخدا نیشه منو ببرید جلو تر . این آقای میخواد بهم تجاوز کنه 

خانمه چشم هاش گرد شد 

سریع سوار ماشین شد 

لعنتی 

کیوان از خیابون داشت رد میشد

خواستم بدوئم سمت دیگه که خانمه شیشه ماشینشو پائین دادو گفت

- بیا سوار شو دیگه 

بدون مکث پریدم تو ماشین

قفل مرکزی رو زدو شیشه رو داد بالا 

کیوان دستگیره درو کشید تا درو باز کنه اما نتونست کوبید به شیشه 

خانمه دنده عقب گردف

کیوان سعی کرد باهامون بیاد اما گاز دادو از کنارش رد شدیم 

نفس گرفتم و سرمو تکیه دادم به صندلی خانمه گفت 

- کجا ببرمت 

- یکم جلو تر پیاده ام کنین خودم میرم

- نه میرسونمت خونه ات. با این سر و وضع کجا بری

اشکم راه افتاد

داغون بودم

زیر لب گفتم

- مرسی . ما شهرک میشینیم.

- خوبه مسیر منم همون سمته

- ممنونم . مرسی نجاتم دادی

- خواهش میکنم. من نمیدونم چی شده بینتون اما ازش حتما شکایت کن 

سر تکون دادم

بغضمو خوردمو به مامان زنگ زدم.خطش اشغال بود

دلم ریخت

نکنه کیوان قبل من زنگ زده باشه

Report Page