59

59


لبمو گاز گرفتم و سرمو انداختم پایین 

مکثی کردو گفت

-...دیشبم اومد سراغت؟

با تکون سر گفتم نه

دیگه چیزی نگفت 


وسایلشو جمع کرد دوربین رو چک کرد و گفت 


-...قول میدم خیلی زود از شرش خلاص بشی

+...مرسی امیدوارم...اگه بخواد اینطوری ادامه بده من تودستاش جون میدم میمیرم 


-...خدانکنه...من دیگه برم 

+...مرسی بابت کمکت ایشالله یروزی جبران کنم 

لبخندی زدو گفت 

-...خواهش میکنم کاری نکردم 

خداحافظی کردو رفت 

آهی کشیدم و درو قفل کردم 

چرا یه آدم مثل محمد نباید سرراه من قرار بگیره!

چرا باید گرفتار آدمی مثل متین شم 

که با دروغ و وعده الکی بیاد جلو و به این ذلت برسم 

تاشب هزار بار رفتم تواتاق و دوربینو چک کردم 

داعم توفکر بودم 

نمیفهمیدم چه حکمتیه که این زندگی نصیبم شده 

حتی خانوادمم حرفمو قبول نمیکنن یه آدم غریبه میخواد کمکم کنه 

متین مثل همیشه اومد خونه 

از جلوی تلوزیون تکون نخوردم 

دستام یخ کرده بودن 

من حتی از محمد نپرسیدع بودم برنامش چیع؟

دوربینو نصب کرده ک باهاش چیکار کنه!

متین تاآخرشب بیداربود اما نیومدسراغم 

سه شب گذشت و متین حتی نگامم نمیکرد...

نکنه لورفتیم و فهمیده دوربین کار گذاشتیم 

رفتم تواتاق دوربینو چک کنم 

با دیدن متین جلوی کمد خشکم زد

Report Page