58

58


سلام دوستان دیروز اول لینک پارت اشتباه بود بعد درست کردیم. الانم درسته

#رئیس_پردردسر 

#۵۸

نگاهم ناباورانه تو نگاه متئو چرخید

آخه چطور ممکنه 

من !

کسی که همه بخاطر هیکلم‌ مسخره ام میکردن

آروم سر تکون دادم نهه

لب زدم 

- امکان نداره بخاطر من باشه ! 

متئو بازوهامو گرفت

منو بین خودش و اوپن قفل کرد و گفت 

- مارگارت ... واقعا خودتو نمیبینی ؟

سر تکون دادم نه 

من هیچ چیزی تو خودم نمیدیدم که دلیل این رفتار عجیب متئو باشه 

نگاهش تو چشم هام چرخید 

اما افتاد رو لبم

فکر کردم الان لبمو میبوسه 

اما یهو خودشو عقب کشید 

کلافه و با عصبانیت نفسشو بیرون داد و گفت

- نمی خوام تا خودت باور نکردی کاری کنم 

دوست داشتم داد بزنم

نه 

نرو 

نرو بمون هر کاری دوست داری بکن

اما متئو با عجله به سمت در رفت و بدون نگاه کردن به من گفت

- منتظر جوابم مارگارت .

مکث نکرد و از خونه رفت بیرون 

به در بسته نگاه کردم

بدنم با وجود پریود بودنم افتضاح تحری‌ک شده بود 

چرا انقدر احمقی مارگارت 

متئو به وضوح میگه تورو میخواد

بعد تو هی پسش میزنی ! 

نشستم رو مبل و صورتمو تو دستام گرفتم

من چم شده ؟ 

دیوونه شدم‌


داستان از زبان متئو :

دو روز از روزی که رفتم خونه مارگارت و کار هارو بهش تحویل دادم گذشته بود 

از همون روز بدنم بیدار بود 

فقط برای چند ساعت آروم میشدو با فکر مارگارت دوباره تحریک میشدم

اما نمیخواستم کاری کنم

من این شرایط خیلی وقت بود داشتم تحمل میکردم.

حالا نوبت شکستن مقاومت مارگارت بود 

امروز قرار بود بیاد شرکت 

منم آماده بودم برای زدن ضربه های نهایی

میدونم امروز دیگه به آخر خط میرسه 

پریودش تمومه و بیشترین کشش جنسی رو داره

پس همین امروز باید کار تموم میکردم.

وارد سالن شدم

امروز زود تر از همیشه اومدم

میز مارگارت خالی بود

وارد اتاقم شدم.

میخواستم تا عصر مارگارت رو نبینم و عصر ‌‌... 

عصر طبق نقشه ام اون کسی بود که میومد سمتم

Report Page