57

57

hdyh

-من دلیل تفاوتت رو میدونم میدونم جفت داریو بهش رسیدی 

فقط نگاهش میکردم نمیفهمیدم از کجا میدونه 

-خیلی چیزا برای من روشن شد همونطور که برای تو روشن شد من فکر میکردم هم سن توام ولی یادم اومد من گذشتمو یادم اومد حالا وقتشه مالیا وقت انتقامه مطمعن باش من کمکت میکنم نمیزارم خون پدر مادرت پایمال شه من همه چی یادم اومده به جز اینکه هیچ خاطره ای از اینکه چطور حافظم پاک شده ندارم

واقعا نمیفهمیدم چی میگه

+منظورت چیه؟چی میگی؟

-باید خیلی چیزا رو بهت بگم ولی قبل از هرچیزی بهم بگو جفتت زاده ی پسره و الان شاهه

فقط نگاهش کردم نظری نداشتم که از کجا میدوست واقعا نمیدونستم 

-ببین مالیا میدونم حرفامو ممکنه باور نکنی من میتونم بهت گذشته رو نشون بدم ولی اگه این کارو کنم قدرت زیادی ازم آزاد میشه و ملکه میفهمه و الان وقتش نیست باید بریم به سرزمین من پاشو بریم صبونه بخوریم

+منظورت از سرزمین من چیه؟

-من یه سوکوبوس نیستم

شوکه نگاهش کردم نمیتونستم چیزی بگم 

*ایان*

داشتم به کتابی که نیک جلوم گذاشته بود نگاه میکردم و دنبال صفحه ای که گفته بود میگشتم ولی همچین صفحه ای وجود نداشت نیکم نبود که بهش بگم 

اینجا چه خبره؟ 

هر ثانیه چهره ی مالیا توی ذهنمه 

کاش هر چه زود تر بشه این جنگ رو شروع کرد تا همه چیز مثل اول شه اونموقعس که میتونم مالیارو به عنوان ملکم وارد سرزمین کنم 

الانم میتونم ولی اگه اینکارو کنم جون مالیا به خطر میوفته خبر ها زود میپیچه اگه ملکه بفهمه زاده ی دختر زندس اون رو میکشه دنبال مرگ زاده ی پسر هم بود ولی زمانی که فهمید شاهم نتونست کاری از پیش ببره

Report Page