56

56


56

برای همین گفتم 

- باشه اما به شرط اینکه همینجا تعهد بدی دیگه چنین کاری نمیکنی 

پیتر با تردید سر تکون داد

رو به دنیل گفتم

- ازش تعهد بگیر من رفتم 

دنیل سر تکون دادو منم زود برگشتم 

هانا رو تنها گذاشته بودمو ناراحت بودم

در کابینو زدم

اما درو باز نکرد 

داخل دیده نیمشدو نیمدونستم داخل هست یا نه

دوباره در زدم

اما بازم خبری نشد

سریع رفتم پیش مسئول بار و گفتم

- کلید یدک اتاق وی ای پی 

- دست ما نیست قربان . آقای دنیل فقط کلید هارو دارن 

کلافه گفتم 

- باشه اما اگه بفهمم شما هم داشتین بهم ندادین شک نکنین یه نمره منفی تو حقوقتون میبینین

یهو رنگ از روی مسئول بار پریدو گفت 

- اجازه بدین چک کنم

با این حرف از داخل کشو کلید یدک بیرون آوردو به سمتم گرفت

با اخم کلیدو ازش گرفتمو برگشتم کابین وی ای پی .

درو باز کردمو رفتم داخل 

هانا برای اولین بار کوکتل خورد

اونم یه لیوان پر 

میترسیدم حالش بد شده باشه

با دیدن بدنش رو کاناپه آب سرد ریختن رو سرم 

دوئیدم سمتشو خواستم بلندش کنم که متوجه صدای خر و پفش شدم 

خدای من ... خوابش برده بود


خوشگلا فقط تا شب یلدا این تخفیفات برای فایل کامل هانا و رمان بقیه دوستانم هستا . از دست ندین 👇👇👇👇

http://t.me/mynovelsell

Report Page