56

56

آموروفیلیا

سریع عقب رفتم

الکس از پشت در گفت

- دختر خوب درو باز کن میدونم اون پشتی !

قبل اینکه من جوابشو بدم صدای ادوارد اومد که گفت 

- الکس ! با دوست دختر من دقیقا چکار داری 

خوشحال شدم ادوارد اومد

اما اضطرابم حالا شدید تر شده بود 

صدای مارتا اومد که گفت

- اینجا چه خبره؟ 

استرسم بیشتر شد 

الکس گفت 

- میخوان بیان برا تعمیرات شیر آتش نشانی واحد من.‌‌.. آب این طبقه رو قطع میکنن خواستم خبر بدم‌

- هممم برا این باید میومد بیرون از پشت در نمیشد بگی 

الکس پوزخندی زدو گفت

- چشم دفعه بعد از پشت در خبرو به حرمسراتون منتقل میکنم 

با این حرفش عقب پریدم 

نمی دونم‌چرا ! 

با استرس گوشه ناخنم رو جویدم که در باز شد 

صدای ادوارد هم اومد که به الکس گفت

- خوبه... امیدوارم یادت نره ...

با این حرف درو کامل باز کرد

 سر تا پامو نگاه کرد

لبخند رضایتی زدو گفت 

- بیا تو مارتا 

بعد هم به من اشاره کرد لبخند بزنم

به زور سعی کردم لبخند بزنم

مارتا با تردید اومد داخل

با دیدن من ابروهاش بالا پرید

با شوک گفت

- وای امیلی این توئی

با لبخند زورکی نگاهش کردم 

اما قبل مارتا نگاهم با چشم های داغ و پر از شهوت الکس که پشت مارتا ایستاده بود یکی شد

Report Page