56

56


+...االن میام  

کیفمو روی کاناپه گذاشتم و باالی سر دانیال نشستم  

-...پاشو لباساتو بیرون بیار راحت باش  

+...نه خوبم  

اخم کردو گفت  

-....صحرا نمیخوام بخورمت که بخاطر راحتی خودت میگم اومدی مهمونی مگه ب  

مانتو شلوار نشستی ؟ 

نفسمو کالفه دادم بیرون و شالمو بیرون اوردم موهامو هنوز خیس بود کش موهامو  

باز کردم و بین موهام دست کشیدم  

دکمهای مانتومو باز کردم و از تنم بیرون اوردم یه لباس استین سه ربع یشمی زیر  

مانتوم پوشیده بودم  

-...موهات خیسه ؟ 

+...اره صبح حمام بودم وقت نشد موهامو خشک کنم  

-...بیا بریم تواتاق موهاتو خشک کنم  

+...نه اینجوری خوبه خودش خشک میشه  

-....سرم خیلی درد میکنه صحرا

چشماتو ببند سرتو ماساژ بدم  

-....بلدی ؟ 

+...یچیزایی بلدم  

دستمو روی سر دانیال گذاشتم و با انگشتام مشغول ماساژ دادن سرش شدم  

ده دقیقه ای مشغول بودم دانیال چشماشو بسته بود احتماال خوابش برده بود دستامو  

برداشتم و از کنارش بلندش شدم تا یچیزی پیدا کنم و بندازم روی دانیال  

دستم کشیده شد و از پشت افتادم تو بغل دانیال  

هینی کشیدم و خواستم بلند شم که دستای دانیال بیشتر دورم حلقه شدو گفت  

-...کاریت ندارم بمون فقط میخوام یکم اروم شم  

ضربان قلبم و جایی نزدیک دهنم احساس میکردم  

دانیال سرشو تو موهام فرو کردو گفت  

-....خیلی بوی خوبی میدی شامپوت چیه؟

برای خرید فایل کامل رمان صحرا به قیمت ۱۵تومان میتونید به آیدی زیر پیام بدین 

https://t.me/SJo_sara


💛❤💗💚💜💙

Report Page