56

56

رمان دمی گاد

سلام دوستان. درسته من رمان دمی گادو تموم کردم اما فایل کاملو نمیذارم برای فروش چون یه عده نشستن تا من فایل بزارم و سو استفده کنن.

پس اطلاع میدم فعلا دنبال فایل کامل رمان من نگردنین 😊


56

خدای من این دوتا دیوونه بودن 

مدام در حال دعوا با همدیگه هستن 

رین و بوروس مشغول شدن که نزدیک تر پریدم و داد زدم

- میشه جای زور بازو یه بار از مغز و زبونتون استفاده کنید 

هر دو ایستادن 

برگشتن سمت من

فکر کردم برای یه بار هم که شده عاقل شد

اما پوزخندی تحویلم دادن و دوباره پریدن به هم دیگه 

آهی کشیدمو از درخت اومدم پائین بی خیال ضرباتی که بهم هم میزدن قدم زنان رفتم سمتشون و گفتم 

- رین... کیت رو میخواد ... بوروس ... قدرت هیلر رو میخواد ... هر دوتاتون خیلی وقت ندارین ... اونوقت مدام در حال وقت حروم کردن هستین 

رین از رو سر من پرید 

بوروس از کنارم به رین حمله کرد و گفتم

- بخاطر چی ؟ چون قبل رین کیت با بوروس بوده !  

هر دو ایستادن رین داد زد

- نه چون بوروس خیلی عوضیه

انگشتمو به سمت رین گرفتمو و گفتم 

- تو این باهات موافقم 

بوروس گفت 

- عوضیم اما دیوونه نیستم مثل تو تو گذشته مونده باشم

به بوروس اشاره کردمو گفتم 

- اینم درست گفتی 

باز خواستن بپرن به هم که داد زدم 

- اگه بس نکنین گند میزنم به برنامه هر دوتاتون

اینبار هر دو ایستادن و به من نگاه کردن

لاندو بیرون آوردمو گفتم 

- قسم میخورم انقدر از دستتون خسته هستم که برنامه جفتتون رو همین الان خراب کنم 

هر دو نفسشون رو با حرص بیرون دادن

بوروس گفت 

- از من چی میخواین ؟

خودم قبل رین گفتم 

- کیت کجاست ؟ دو روزه دنبالشیم پیداش نمیکنیم 

بوروس شونه بالا انداختو گفت 

- من از کجا بدونم. خونه قدیمی خودش یا شاید خونه عمه مادرش یا شاید خونه دانشجوئیش

منو رین هم زمان گفتیم 

- خونه دانشجوئی ؟

بوروس سری تکون دادو گفت 

- آدرسشو که از ذهنم خوندی 

رین سر تکون دادو خواست بره که بوروس گفت 

- حرا کی میاد ؟

رین ایستاد نگاهش بین ما چرخید و گفت 

- زئوس دو روز دیگه میاد دیدار هیلر... حرا باید اون موقع بیاد تا ببینه و باور کنه 

بوروس که انتظار نداشت رین انقدر اطلاعات داشته باشه با تعجب گفت

Report Page