55

55

دمی گاد به قلم ملودی

55

رین از این حرفم چشم هاش گرد شد 

اما خیلی زود از خشم چشم هاش جمع شدو گفت 

- عمرا ... همه مشکلاتم از اونه

خواست بره که داد زدم 

- همه مشکلاتت از غرور خودته 

رین مکث کرد 

اما بدون حرفی گذاشتو رفت 

پوفی کردم و برگشتم سمت خونه

اما دلم پیش رین بود

میدونستم الان چقدر عصبی و خسته است 

پس به سمت پایگاه بوروس رفتم

هنوز در مورد مادرم بهم اطلاعات نداده بود

میتونستم به جای اون ازش بخوام در مورد کیت کمکم کنه 

واقعا دونستن مادری که سال ها پیش منو رها کرد چه فایده ای داره 

جلوی دوربین پایگاه بوروس ایستادم و دست تکون دادم

کسی نیومد 

گوشیم خیلی وقت بود خاموش شده بود 

خواستم برم داخل اما چون به کمک بوروس نیاز داشتم نمیخواستم برم رو اعصابش

البته اول اون میرفت رو اعصاب من بعد باعث میشد تلافی کنم 

یکم به اطراف نگاه کردم

لعنتی... شاید هنوز داره دایره طلسم درست میکنه

با این فکر برگشتم سمت زمین مقدس

باید اونجا باشه ...

وگرنه تا الان متوجه من میشدن و می اومدن بیرون 

از بین شاخه ها گذشتم که نگاهم به چیزی خورد

انگار رین بود که داشت میرفت سمت پایگاه بوروس 

سریع برگشتم پشت سرش.

میخواستم بهش بگم که بوروس اینجا نیست 

اما با دیدن بوروس که منتظر رین وسط جنگل ایستاده بود جا خوردم

عقب تر ایستادم و رین جلو بوروس ایستاد

پس اینجا با هم قرار داشتن 

مشکوک های مغرور 

بوروس با تمسخر گفت 

- میبینم کارت به من گره خورده 

رین پوزخندی زدو گفت 

- فکرشم نکن... فقط عجله دارم گفتم بهت یه شانس بدم 

ابرو های بوروس تو هم گره خوردو گفت 

- چه بخوای چه نخوای ... جفتت... بیشتر از تو ... با من بوده ...

همین حرف کافی بود تا رین به بوروس حمله کنه


خوشگل مشگلا . امروز از طرف من میتونین رمان کامل سرخ رعنا و پرستو رو به جای ۱۷ تومن فقط ۱۲ تومن بخرید 😍👇🔞🙊

https://t.me/mynovelsell/389

Report Page