54

54


تبدیل شده نوشته ملودی


با تعجب بهش نگاه کردم

چطور اسممو میدونست؟

من این مردو نمیشناختم .

پس چطور اسم منو میدونست؟

با شوک‌اومد سمتم که گفتم

- منو از کجا میشناسی ؟ 

یهو حالتش از شوک تغییر کرد به ترس 

به کیت کنارم نگاه کرد 

ترسش تبدیل شد به عصبانیتو گفت

- بیا اینجا کیت 

- حالت خوبه بابا؟ 

پدرش داد زد

- گفتم بیا اینجا

کیت سوالی به من نگاه کرد

خواست بره که مچ دستشو گرفتمو گفتم 

- من سوال پرسیدم... منتظر جوابم 

داشتم از نیروم استفاده میکردم

برای همین میدونستم پدر کیت مجبوره جواب بده 

با خشم نگاهم کردو لب هاش به حرکت در اومد و گفت 

- تو نقاشی های تو انبار دیدمت ...

- نقاشی؟

- اونجا کلی تابلو قدیمیه ...

- چرا خواستی کیت از من دور کنی

سکوت کرد 

نگاهش بین منو کیت جرخید 

اخم کردمو باز مجبور شد جواب بده و گفت 

- من دخترمو نمیدم بهت

داستان از زبان کیت : 

بابا چی داشت میگفت ؟

بروس رو میشناخت !

نقاشی تو انبار ! 

منو نمیده به بوروس!؟

قضیه چی بود؟

بوروس پوزخندی زدو گفت 

- کیت مال منه لازم نیست تو بخوای نظر یا تصمیمی بگیری 

بابا با حرص و خشم و عصبانیت به بوروس نگاه کرد که بوروس گفت

- حالا بگو از کجا فهمیدی کیت مال منه ؟

بابا با نفرت به بروس نگاه کرد و لب زد 

- از نقاشی ها ؟

- باید اون نقاشی هارو ببینم 

بروس اینو پرسیدو خواست از در ورودی مزرعه وارد شه که بابا گفت

- بدون اجازه من نمیتونی وارد ملک من بشی

Report Page