54

54


سینمو فشاردادووگفت 

-...خب دفعه پیش کجابودیم؟


چشمامو بستم و توبغلش چرخیدم

و بی هوا لباشو بوسیدم 

کل حرص این مدتو دلم میخواست خالی کنم

 

کل بغضی ک گلومو گرفته بود 

بیشتر به خودش فشردم و انگار اونم میخواست حرصی که داشت رومن خالی کنه

 

پاهامو دور کمرش حلقه کردم و همونطوری رفتیم سمت تخت 

دلم نمیخواست از لباش جدا شم

 

لباسامونو سریع بیرون اوردیم دوبارع دستمو دورگردنش حلقه کردم و بوسیدمش 

دستاش نرم روی بدنم حرکت میکرد

 

زیر گلومو بوسیدو منو کامل خوابوند روی تخت 

سینهامو تومشتش فشرد و رفت پایین 

پاهامو باز کردو اروم گفت

-....صدات در نیاد بهار 


سرش بین پام فرو رفت چشمام ددگه باز نمیشدن 

انقد لبامو گاز گرفته بودم ک دیگه بی حس شده بودن

 

نفسام تند شدو و تویه لحظه باهمه ی وجودم خالی شدم 

گلوم خشک شده بود هنوز نفسام تند بودن و چشمام بسته 

توهمون حالت روی تخت چرخوندم وانگشتشو بین پام

کشید 

سرمو به تخت فشار داد و شروع کرد 

درد داشتم و اماکم کم جاشو به لذت داد و هردومون به

اوج رسیدیم 

کنارم خوابید و منو کشید توبغلش 

حسشو درک میکردم این نفس نفس زدناشو دوس داشتم

 

دلم نمیومد چشمامو ببندم 

دستمو روی ته ریش نامرتبش کشیدم سرانگشتام

و روی گردن و سینش کشیدم و بالاخره چشمامو بستم


نمیدونم ساعت چند بود توخواب و بیداری حس کردم بین پام داره داغ میشع


چشمامو نیمه باز کردم و به حامد نگاه کردم

-...اماده ای یه راند دیگه بریم؟

Report Page