539

539


سلام دوستان. من براتون دیشب پارت گذاشته بودم ها. خوندین ؟ راستی رمان خود نگار رو میتونید از اینجا رایگان بخونید. فایل اول های رمانشش اینجاست باقی رو بصورت رمان من لینک تلگراف روزانه میزاره. 👇👇👇

https://t.me/danaeism/567

جوین شدن یادتون نره 💜😘

خب بریم پارت جدید 👇😘💜

#زندگی_بنفش 

#۵۳۹

نگار با این حرفم سریع گفت

- ئه ... نه ... دادن چیه ! بی ادب ! 

شاکی گفتم

- وا مگه دادن به شوهر آدم بی ادبیه؟ حالت خوبه نگار؟ اینجوری که زائیدن گناه نا بخشودنی میشه ... 

نگار شاکی گفت 

- اوف بنفشه گیر نده دیگه ... منظورم اینه کاری نکردیم . هنوز عقد نکردیم که 

آهی کشیدم و گفتم

- نگار جان شب عقد که قرار نیست معجزه شه خجالتت بریزه دخترم... یکم فیلم های رمانتیک ببین یه چیزی یاد بگیدی اون پسره رو نکشی ! 

نگار هم آه کشید و گفت

- فک کنم همین الان دارم میکشمش

خندیدم و نگار گفت

- من نمیتونم فیلم ببینم سرعت نت تو خونه افتضاحه ...  

مکث کردم و گفتم

- بزار یه رمان بهت بدم... طبق اون جلو برو ... خودش درس زندگیه. اتفاقا شما به شخصیت های اصلی میخورین

نگار سریع گفت

- من حوصله خوندن رمان عاشقانه ندارم

- تخیلیه نترس ... دوستم مینویسه ...

با تردید گفت 

- مگه تو دوست نویسنده داری .

نگار هنوز از خیلی چیزا خبر نداشت. 

دوست داشتم بهش بگم

اما الان فرصت نبود

نیما گوشی از کنار گوشش پائین گذاشت . 

سریع به نگار گفتم 

- برات میفرستم. فعلا .

قطع کردم و دراز کشیدم

نیما اومد داخل 

نگاهش کردمو گفتم

- سعید چی میگفت؟

- یکم مسائل مردونه 

- خب؟

اومد کنارم و گفت

- خب مردونه دیگه 

اخم کردم و گفتم

- خوب بلدی تو گوشی من برای مسائل زنونه ما پرسش پاسخ بزاری ... حالا برام مسائل مردونه میکنی؟ 

نیما بغلم کرد و گفت 

- نمیشه بگم... اگه بگم آبرو سعید میره 

اخم کردم 

از بغلش جدا شدم و گفتم

- تو بدونی چی شده آبروش نمیره من بدونم میره؟

نیما آهی کشید و گفت 

- بابا پسره شق درد داره ... گیر دادیا !

دهنم هنگ باز موند 

زیر لب گفتم

- یا ابالفضل نگار با پسره چکار کرده؟

Report Page