53
قسمت 53
#تبدیل_شده
نتونستم تعجبمو مخفی کنم
آروم گفتم
- اینجاست ؟
سر تکون دادو گفت
- آره... تو همینجوری اومدی اینجا ؟
با تکون سر گفتم نه که منتظر نگاهم کرد
آروم گفتم
- من اینجا متولد شدم
حالا چشم های کیت کاملا گرد شده بود با تعجب به من نگاه کرد
شوکه لب زد
- اینجا؟
سر تکون دادم و گفتم
- کیت ... نام خانوادگی شما چیه ؟
- کامرون ...
کیت کامرون ... تو ذهنم مرورش کردم ...
چطور ممکنه نام خانوادگی خاندان ما بعد اینهمه سال مونده باشه ...
یعنی واقعا کیت هم خون منه ؟
نفس عمیقی کشیدمو به مزرعه پهناور و زرد رو به روم نگاه کردم
تو این وقت سال رنگ غالب این منطقه زرد بود
مثل قدیم...
کیت آروم پرسید
- بوروس .. تو هم کامرون هستی؟
سر تکون دادمو گفتم
- آره... فکر کنم من جد بزرگت میشم
از خرفم کیت خندیدو گفت
- معلومه پس این میل به مالکیتت از کجا میاد
مشکوک نگاهش کردم که گفت
- همین که هی میگی مال منی مال منی
از حرفش ناخداگاه خندیدم که صدای مردونه و غریبی از سمت مزرعه اومد
- کیت !!! خدای من اینجا چکار میکنی
هر دو برگشتیم سمت صدا
کیت گفت
- بابا !
به مرد نسبتا جوونی که می اومد سمتمون نگاه کردم.
خیلی بزرگتر از من به نظر نمیرسید
با دیدن من یهو خشک ایستادو با شوک گفت
- بوروس !!!