53

53


#عشق_سخت 

#۵۳

اشکم راه افتاده بودو بند نمی اومد

مهرداد یه برگ ویگه دستمال بهم دادو گفت

- نباید به هر کسی اعتماد کنی دیبا. تو اینترنت یه نفر اومده هرچقدر هم زبون بریزه تو نباید عکس بدی.

فقط سر تکون دادم 

مهرداد نفس کلافه ای کشیدو گفت

- تو اومدی دفترم... محل کارم... خونه ام ... بعد ترسیدی که نباید اعتماد کنی اونوقت به یه بی سر و پا تو مجازی عکس دادی. فقط امیدوارم ویسی جیزی ازت نداشته باسه

گریه ام شدید تر شد 

مهرداد گفت

- بسه حالا ... من زنگ میزنم ببینم چی میشه. برو داره ساعت ۷ میشه.

اشکمو پاک کردم

مهرداد گفت

- به مامانت اینا بگو رو پله های دانشگاه سر خوردی دیر شد تا بیای. مدرکشم پشتت که سرخه

- جای دستت چی؟

قرمزیش بیشتر از جای انگشتام تو چشمه 

سر تکون دادمو پیاده شدم

اما حالم بد گرفته بود

لحظه آخر به مهرداد نگاه کردم

لب زدم مرسی 

اونم با لبخند محوی سر تکون داد

رفتم سمت خونه

واقعا گند زده بودم 

باید با همون مهرداد میموندم

هم ارضا میشدم هم رابطه محفوظ بود

نه اینکه برا محمد عکس سکسی بفرستم و فکر کنم کار بی خطریه

رسیدم خونه و مامان حسابی عصبانی بود

بهش گفتم کلاس داشتم بعدش عجله کردم زمین خوردم

عصبانیتش کم شدو برام حوله داغ آورد 

گوشیمو چک کردم دیدم محمد پیام داده

- معلومه خوب میدی که مهردادو تکون دادی . اون عوضی رو خواهر خودشم غیرت نداره

دلم پیچید 

اما جوابشو ندادم

فقط پیامشو فوروارد کردم برای خودم.

مهرداد پیام داد چطوری؟ محمد عکساتو پاک کرد

جواب دادم

داغونم. پشتم میسوزه . باسنم درد داره. دلم شکسته . اما مرسی بخاطر اینکه عکسامو پاک کردی

علامت خنده فرستادو گفت

- همش حقته. فردا ۴ میام دانشگاه دنبالت

باید بهونه میاوردم تا نرم

اما انقدر احساس تنهایی داشتم کا نوشتم

کلاسم ۳ تمومه 

- خوبه پس ۳ میام

- بلدی دانشگاهمو

- آره... فقط دیبا ... موهای تنتو بزن. 

از حرفش کلی خجالت کشیدم

امروز فکر نمیکردم چنین اتفاقی بیفته

قشنگ جنگل بودم

براش نوشتم 

- من آدم تمیزیم امروز یهو شد

جواب داد

- نگفتم غیر این هستی. من فقط بدون مو دوست دارم وگرنه هر دو مدل تمیزی.

لبخند زدم

کاش از اول با مهرداد میموندم‌.

بلند شدمو رفتم دوش گرفتم.دوتا لپ باسنم کاسه خون شده بود

دست مهرداد واقعا ضرب داشت .

خودمو حسابی تمیز کردم

صبح با ذوق بیدار شدم

باورم نمیشد انقدر برای رفتن خونه مهرداد ذوق داشتم

با وجود درد پشتم .

کلاس هارو نفهمیدم چطور گذروندمو زودتر از همه زدم از دانشگاه بیرون

مهرداد هم زودتر از ۳ ایستاده بود جلو ایستگاه اتوبوس


سلام دوستان. ساحل رمان جدیدشو تو کانال کافه هلو شروع کرده

رئیس پر دردسر

از دست ندین

@holo_tel

Report Page