524

524


#کوازار

#۵۲۴

نگاهی به دست من انداخت و لب زد 

- پیرمرد احمق 

قبل اینکه بتونم حرفش رو تحلیل کنم ساعد دستش رو به هم کوبید و اون دست بند های عجیب کل ساعدش رو گرفت

نگاهم رو دستش چرخید

انگشتری با سنگ اوپال تو دستش بود ...

باید اون انگشتر رو از دستش بیرون میکشیدم 

اخوان به سمتم حمله کرد و من ...

حس کردم سپر زیر دستم بلاخره تمام شد 

نمیخواستم با اخوان بجنگم .اونم وقتی مچ بند هاش در حال جذب انرژی بود 

من به قدرت این اتگشتر نیاز داشتم 

برای همین فقط بالا پریدم تا از ضربه اخوان فرار کنم و گوی نقره ایم رو احضار کردم

اخوان دوباره به سمتم حمله کرد و من چشم هامو بستم

چشم هامو که باز کردم تو دنیای گوی های آساره بودم 

خب ... 

حالا باید چکار کنم؟ 

به گوی های دورم نگاه کردم و 

هم زمان 

سام 

آترین 

دو قلو ها و اخوان تو گوی ها ظاهر شدن

اخوان دنبال من میگشت

آترین در حال دور کردن مردم با دیوار آتیشش بود و دو قلو ها در حال محو کردن اکوان ها ! 

یه جای کار درست نبود

پس اکوان های دو رگه کجان؟

چرا از زیر زمین نمیتم بیرون ؟

به سام نگاه کردم که زیر زمین از دالان ها میگذشت و هنوز به اکوان ها نرسیده بود

به اخوان نگاه کردم که ...

لعنتی ...

متوجه شکاف تو زمین شد و خیز برداشت به اون سمت 

باید یه کاری میکردم

سام تنها کنار اخوان با اون مچ بند ها ترکیب جالبی نبود

مخصوصا که کلی اکوان دو رگه اون پائین بود 

لعنتی ...

نکنه همش یه نقشه بود؟

نقشه برای به دام انداختن ما؟! 

دیگه مکث نکردم

با مچ بند یا بدون مچ بند 

من سام رو تنها نمیذارم 

گوی نقره ایم رو تو دستم فشردم و از دنیای آساره خارج شدم

🔞👇🔞

چونه ام رو گرفت. سرمو بلند کرد و خیره تو چشم هام گفت

- هرچی از من دور تر باشی برا خودت بهتره

اما نگاهش از چشم هام سر خورد رو لب هام

لبمو تر کردم و گفتم

- من میخوام پیشت بمونم

نفسشو با حرص بیرون داد

چونه ام رو ول کرد

پشت کرد به من

بازوش رو‌گرفتم و گفتم

- خواهش میکنم

دندوناش رو با حرص فشار داد و گفت

- بمونی عواقبش پای خودته چشمان !

سریع گفتم

- قبوله

نفسشو با عصبانیت بیرون داد

برگشت سمت من و گفت

- تو میخوای دیوونه ام کنی؟

قبل اینکه بتونم جواب بدم دوباره چونه ام رو گرفت

اینبار اما حرفی نزد

خم شد و لبش نشست رو لبم

داستان چشمان ، دختری که از دل رازها متولد میشه و مردی رو دیوونه خودش میکنه که حس میکرد سالهاست احساس درونش مرده . اما این رابطه ممنوعه تازه ... شروع ماجراست!👇👇👇

https://t.me/panjrekhiyal/109922






Report Page