521

521


#زندگی_بنفش 

#۵۲۱

متعجب به سمانه نگاه کردم و گفتم

- چه سوالی 

یکم‌معذب گفت 

- چطوری بگم آخه 

نفس عمیق کشید و گفت

- پیمان یه دوست داره ... اسمش ...

خودم سریع گفتم‌

- سعید! 

سمانه نگاهم کرد و گفت

- آره... پیمان و سعید دوست صنیمی هستن و مادر سعید به ما زنگ زده در مورد نگار تحقیق کنیم. 

آروم گفتم

- اوه... جدا ؟

سمانه سر تکون داد و گفت

- آره... اما یه سوال های عجیبی پرسیده از من که نمیدونم چطوری ازت بپرسم اصلا 

به امیسا که به زور داشت تلاش میکرد بیاد رو تخت کمک کردم

اومد بالا تخت و گفتم 

- بپرس خب ببینم چه خبره؟

امیسا شروع کرد به بالا پائین پریدن و سمانه پرسید 

- دوستت گویا پدرش پزشکه ؟ مادرش سوپروایزر ؟

سر تکون دادم و سمانه گفت

- پدرش طلاق گرفته؟

- آره ... وقتی دوستم ۶ سالش بود .

- اوه چه بد ... از نظر مالی ساپورت نمیکنه دیگه نگار اینارو ؟

- نه .... هیچ رابطه ای ندارن. نگار از پدرش متنفره .

سمانه سر تکون داد و گفت

- وضع مالیش چطوره؟

- متوسطه !

از اینجور سوالا خوشم نمی اومد

اما میدونستم سمانه هم مجبوره و سوال های مادر سعید هست

سمانه تو گوشیش چک کرد و گفت

- این سوالش خیلی پرته اما دیگه من مجبورم بپرسم.... مادر سعید پرسید جهاز میتونن بدن ؟ 

خندیدم و گفتم

- بنویس بله حسابی  

من میدونستم وضعیت مالی نگار و خانواده اش خیلی خوب نیست.

اما دوست نداشتم جواب بدم آره در حد متوسط .

مادر سعید گویا خیلی پولکی بود و این آدم رو باید جور دیگه ضربه فنی میکردیم.

بعد یه عمر درگیری با عمه 

دیگه آدم های عقده ای برام ترسناک نبودن.

فقط رو مخ بودن که باید آدم میشدن

سمانه خندید و گفت

- یه سوالایی پرسیده خودم دوست داشتم بزنم دهنش

- چی پرسیده مگه؟

- نگار و سعید کجا آشنا شدن؟

- تو تولد نیما ! 

- ئه چه باحال

خندیدم

سر تکون دادم و سمانه پرسید

- این سوال خیلی زشته اما خب.. پرسیده ... نگار با سعید رابطه جنسی داشتن ؟


سلام خوشگلام. دوست داشتید ماجرای خود نگار رو از زبون خودش بخونید اینجا فایل رایگانش هست 👇👇👇

https://t.me/danaeism/567

Report Page