#52

#52

مـْ͜ुٞـᬼٞـ۪۪۪ٞٞٞ͜͡ــیتـْ͜ुٞـᬼٞـ۪۪۪ٞٞٞ͜͡ـرا

سرمو با درد روی فرمون گذاشتم.. پایین تنم در حال اتیش گرفتن بود بغضم ترکید و زدم زیر گریه از درد به خودم میپیچیدم و ناله می کردم فحشی نثار بیتا و هیراد کردم.. و خون روی لبمو با انزجار پاک کردم فین فین کنان شلوارمو پایین کشیدم.. نگاهم مات موند بین پام خونی خونی بود هق هق کنان دستمالی از داخل داشبرد برداشتم و بین پامو پاک کردم نگاهمو به ساعت دوختم پنج صبح بود.. سرمو محکم روی فرمون کوبیدم و نعره زدم.. از درد از خشم از تجاوز ناعادلانه ای که یک شاخش به هم جنس خودم متصل میشد یاد زجه هام افتادم جیغ ها و التماسام.. اون الت بی مصرفشو بدون توجه به ناله هام محکم داخلم می کرد و من از درد زجه می زدم یک دور بیتا اومد تو اتاق و با نفرت خیره نگاهم کرد و گوشی مهری و تو صورت غرق اشک و خونم پرت کرد و گفت:گوشی مهری و از تو کیفش برداشتم. بده بهش اینم تلافی حرفات و بی توجه به فحشایی که بهش می دادم از اتاق بیرون رفت.. با درد استارت زدم و سمت خونه روندم.. ماشین و کج و کوله تو پارکینگ پارک کردم و با گوشه شالم خون کنار لبمو پاک کردم یاد کتکایی که بهم زد افتادم. گریم اوج گرفت لبمو محکم بین دندونام فشردم خیلی درد داشتم خیلی. در اسانسور و هول دادم تعادلم از بین رفت و روی زمین افتادم نای بلند شدن نداشتم بعد دو دقیقه در خونه هامون با شتاب باز شد و نگران و وحشت زده نگاهم کرد با شتاب سمتم اومد و کنار پام نشست با بهت گفت:سودا.. چه بلایی به سرت اومده؟دستش سمت بازوم رفت که جیغ کشیدم:به من دست نـــزن و سعی کردم بلند شم.. باز افتادم. میون گریه با هق هق گفتم:ازت بــدم میاد..گمشوو عصبی و نگران بی توجه به حرفم.. محکم بغلم کرد و سمت خونش بردتم..

Report Page