خلاصهی پنجاهودومین نشست حلقه خاکستر(قسمت اول)
در زمان نگارش این مقاله، مردم آمریکا درگیریهای متعددی را تجربه میکردند: جنگ ویتنام، شورشهایی علیه نژادپرستی، تلاش دانشجویی برای رهاییدن از خصوصی بودن موسسات آمورش عالی و جنبشهای زنان. یکی از بزرگترین موانع، نبود اطلاعات واقعی دربارهی پیشینهی تاریخی زنان و خانواده، در جنبشهای زنان بوده است. سوال اساسی این است که چگونه به این وضع کشیده شدیم و چه کسی مسئول آن است؟ نکته اساسی این است که پیش از بوجود آمدن جامعه طبقاتی این دشواریها وجود نداشته است.
ایولین رید در این مقاله میکوشد توضیحی راجع به ریشهی علم مردمشناسی ارائه کند. مردمشناسی یکی از رشتههای نوبنیاد علوم اجتماعی است. علم خواستگاهها و تکامل اجتماعی و علم پیش از تاریخ است. مردمشناسی باورهای نادرست دربارهی نوع بشر را دگرگون ساخته است و رفع تعصب دربارهی زنان را شروع کرده است. جزماندیشی دینی، نوع بشر را چند هزار ساله میداند ولی علم مردمشناسی با استفاده از استخوان فسیلها نشان میدهد که بشر یک میلیون سال است که بر روی کره زمین میزید؛ همچنین جامعه بدوی بدون طبقه با دموکراسی و برابری کامل را مطرح میکند.
نیروهای سرمایهداری برای مقابله با آگاهی مردم، رشتههای جدید مردمشناسی را ایجاد کردند. دانشمندان معروف طیف اصلی، لوییس مورگان(ایالات متحده) و ادوراد تیلور(انگلیس) بودند. آنها تکاملگرا بودند و بر این اعتقاد که انسانها از دنیای حیوانی به دنیای انسانی رسیدهاند. لوییس مورگان با روش تکاملی ماتریالیستی، بشر را به سه دوره وحشخویی، بربری و تمدن(شهرنشینی) تقسیمبندی کرده است. دوره وحشخویی(99 درصد از نظر زمانی) طولانیترین دوره، بعد از آن عصر بربریت (هشت هزار سال پیش با آغاز کشاورزی) و سپس زندگی شهری که تنها از حدود پنج هزار سال پیش شروع شده است. مارکس و انگلس تحت تاثیر کارهای داروین و مورگان بودند.
مورگان، ماتریالیسم تاریخی را در آمریکا پایه گذاشت. بر اساس نقش کار روند رسیدن نیاکان ما از میمون به انسان را تبیین کرد. به اشتراکی بودن ابزار تولید در جامعه بیطبقه بدوی پرداخت و به این باور رسید که چیزی به نام طبقه ثروتمند، در آن دوران وجود نداشته است. مورگان جامعهی بدوی اولیه را کمون اولیه میخواند. جامعه بدوی را مادرسالاری میداند و بر این اعتقاد است که خانواده به شکل کنونی به تازگی بوجود آمده است. او جامعهی بدوی را جامعه ایلی، تشکیل شده از چندین طایفه که هرکدام شامل برادر و خواهرهای اجتماعی بودند، میداند. در جامعه ایلی افراد از طریق طوایف بهم متصل میشدند. پخشودهانگاران، توصیفگران و کارکردباوران پیشرفت تاریخی بشر را رد میکنند. جوامع بدوی و جامعه شهری را مقایسه میکنند و هدف اصلی آنها، اثبات این نظریه است که گونههای مختلف، فرهنگهای مختلف دارند.
مورگان آزاد بودن روابط جنسی برای زنان و مردان و نشناختن پدر و مادر برای کودک را از ویژگیهای خانواده بدوی بر میشمرد اما ناراضیان بر این اعتقاد هستن که ساختار جامعه مادرسالاری وجود نداشته و خانواده هستهای به این شکل همواره وجود داشته است.
ایولین رید مهمترین تزها درباره فرودستی زنان را اینچنین برمیشمارد:
• تز باکوفن: بدلیل روابط جنسی آزاد و تعدد فرزندان، زنان به رهبری رسیدند.
• تز بری فُلت: موقعیت رهبری نه بخاطر نقش زایشی بلکه تولید نیازهای زندگی بود. زنان پایگاه اولین دانشها را از جمله گیاه شناسی، شیمی، داروسازی را بوجود آوردند.
• تز انگلس، همه جوامع برپایه دو ستون تولید و زایای استوارند پس زنان رهبران بودند.
و همچنین ادامه میدهد که با فروپاشی در سیستم اشتراکی اولیه و پدیدار شدن سیستم مالکیت شخصی، ازدواج تکهمسری بوجود آمده و باعث این وارونگی گشته است. فروپاشی این جامعه اشتراکی از شش هزار سال پیش با آغاز کشاورزی و دامپروری شروع شده است. ابتدا طایفههای جداگانه، سپس خانواده گسترده و بعد خانوادهی هستهای شکل گرفته است. مهمتر از تغییر در پایه خویشاوندی، تدوین قوانین جدید بود. در خاورمیانه، نیروهای اجتماعی روابط را بر پایه مالکیت شخصی، خانواده و دولت شکل دادند. Familus (برده خانگی) و familia ( به معنی بردگانی که یک مرد میتواند داشته باشد)، اصطلاحاتی است که رومیان برای ایجاد ساختار جدید در جامعه ساخته و استفاده میکردند.
راه کار پیشنهادی ایولین رید در زمان نگارش مقاله، همراهی با جنبشهای فمنیستی (موج دوم)، جنش آزادی بوستون و همچنین ایجا بنیادهای تئوریک است.