52

52


#تبدیل_شده

قسمت ۵۲

بوروس بلاخره تونست گردن اون موجودو بگیره و بپیچونه

بدن بی روحش رو زمین افتادو قبل اینکه بوروس رتونه اونو بگیره تو زمین حل شد

با شوک گفتم 

- اینم از اون موجود قبلیا بود

بوروس لباسشو مرتب کردو گفت

- نه ... به این موجودات میگن دیمون ... یا شیاطین کوچک ...  

- برا چی منو گرفت

- نمیدونم ... بهتره بریم قبل اینکا تمام موحودات غیر انسانی بریزن دنبال تو 

عصبی گفتم

- تا قبل اینکه تو بیای تو زندگیم از این خبرا نبود 

- فرقی نداره دیر یا زود خبرشون می اومد. شانس آوردی قبل اینا من تورو پیدا کردم

با این حرف بغلم گردو پرید 

- کجا داریم میریم ؟ 

- خونه تو 

- چرا ؟

- که آدرس پدرتو پیدا کنم 

- خودم میگم. اونا تو ایالت ویرجینیا هستن 

بروس ایستادو گفت 

- همیلتون ؟

با تعجب نگاهش کردمو گفتم

- تو از کجا اسم دهکده مارو میدونی؟ 

روستای ما خیلی کوچیک و ناشناخته بود.

شاید کل جمعیتش دویست نفر میشد 

معمولا کسی روستا مارو نمیشناخت

بروس فقط نگاهم کرد 

کلافه گفتم

- خوبی بوروس؟ 

با تکون سر گفت نه و پرید 

پشیمون شدم که آدرسمونو دادم 

نکنه دردسر شه برا پدرم 

اما راه دیگه نداشتم 

نمیدادم بروس خودش پیدا میکرد 

داستان از زبان بوروس:

باورم نمیشد

ویرجینیا ... همیلتون... 

جایی که من متولد شدم ... 

اما صد ها سال پیش ...

چطوری کیت به من مربوط میشد

چه کسی کیتو به من پیوند زده بود

همیلتون جایی بود که همه خانوادم اونجا دفن بودن

همه زندگی قبل از ابر خوناشام شدنم اونجا بود

اما اونجا کسی از ماهیت من خبر نداشت

پس چطور ممکن بود ؟

حالا دیگه شک داشتم پدر کیت چیزی بدونه 

باید خودم میفهمیدم 

کیتو به خودم فشردمو سرعتمو بیشتر کردم

حداقل دو ساعت تا اونجا راه بود

کیت تو بغلم خوابش برده بود

با سک سی که وسط جنگل داشتیم حسابی خسته بودو حق داشت

غذایی هم درست نخورده بود

باید بیشتر حواسم بهش باشه

اون یه آدم عادیه و به غذای عادی نیاز داره 

بلاخره رسیدیم به همیلتون

نسبت به گذشته خیلی عوض شده بود

خودم به این فکرم خندیدم

معلومه بعد چند صد سال عوض میشه 

به سمت مزرعه قدیمیمون رفتم

نمیدونم کسی از اجداد من مونده یا نه 

جلو ورودی جدید مزرعه ایستادم که کیت کش و قوسی به خودش داد

رو زمین ایستادو گفت

- ئه از کجا فهمیدی مزرعه پدرم اینجاست

Report Page