50

50


از سرکنجکاوی پرسیدم 

+...حتی همون دوست مجردت؟

شمرده و با چشمای ریز شده گفت

-...آره حتی اون

رفتم تواتاق ودراز کشیدم 

تازه داشت چشمام گرم میشد متین اومد داخل و رفت سراغ همون کمد

چشمامو بستم و خودمو زدم به خواب پشت سرم دراز کشید 

نفساشو روی گردنم حس میکردم 

پلکام میلرزید 

دستشو وارد شلوارم کردو گفت

+...تاابد که نمیتونی خودتو بزنی به خواب 

بازم پلکامو بسته نگه داشتم 

انگشتشو نرم بین پام کشید شلوارمو تا زیر زانوم پایین کشید و چند ثانیه بعد گرمی زبونشو بین پام حس کردم 

دیگه نتونستم جلوی خودمو بگیرم و آهم بلند شد

یکم که بین پام خیس شد ازم جدا شد 

یه چیز ژل مانند ریخت روی دیلدو و بادستش روی کل دیلدو پخشش کرد 

توخودم جمع شدم متین آروم گفت

-...میدونی که نمیتونی فرار کنی پس بهتره باهام راه بیای تا کمتر درد بکشی 

یه بالشت گذاشت زیر شکمم 

دستشو روی باسنم کشیدو برد بین پام 

دیلدو رو روی واژنم گذاشت و فشار داد 

میخواستم جلوشو بگیرم 

ولی حداقل الان اروم بود و با یه رابطع تموم میشد کتک نمیخوردم 

ناخوداگاه اروم گفتم

-...متین بذاربدنتو ببینم نمیخوام لمست کنم من میخوام به رابطمون کمک کنم ببین این رابطه برای من لذتی نداره من با تو میخوام تجربه کنم 

نمیدونم این حرفارو با چه جرعتی گفتم دیلدو ثابت موند برگشتم و نگاش کردم 

اخماش توهم بود ولی فقط یه نگاه بهم انداخت و از اتاق رفت بیرون

Report Page