50

50


#عطر_شقایق

#۵۰

فقط نگاهش کردم

به صورتش

به چشم هاش

به مردی که کمتر از ۲ ساعت بود دیدم

از من قول میخواست

که بهم اعتماد کنه

منی که اعتمادی تو وجودم باقی نمونده بود

اما نمیدونم چرا سر تکون دادم

مانی لبخند زد و پایین رفت

من موندم تنها تو اتاقی که دیگه اسیر نبودم

حالا باید چکار کنم

در رو بستم

قفل نکردم

به اطراف نگاه کردم

به تخت مرتب

قرصی که داده بود اثرش شروع شده بود

چشم هام سنگین شده بود

اما تنم کثیف و عرقی بود

رفتم سمت سرویس

لخت شدم و خیلی سریع بدون نگاه کردن به آینه زیر دوش آب گرم رفتم

دست باندپیچی رو خارج از دوش اب نگه داشتم

فقط شامپو سرم رو شستم و کفش رو به بدنم زدم

داشتم از خواب بیهوش میشدم

خودمو آب کشیدم حوله پوشیدم و بدون اینکه دنبال لباس بگردم رفتم زیر پتو

بیهوش شدم از خواب و حتی هیچ خوابی هم ندیدم

با شنیدن اسمم بیدار شدم

- شقایق ... شقایق...

به سختی چشم باز کردم

تو تاریک و روشن اتاق یه مرد بود

با وحشت از خواب پریدم و خودم رو عقب کشیدم که چراغ خواب رو پاتختی روشن‌شدن

با نوری که افتاد مانی رو تشخیص دادم

نفس گرفتم و آروم نشستم

سریع گفت

- معذرت میخوام ترسوندمت... خیلی خوابیدی نگران شدم تو خواب ضعف کنی. بیا یه چیزی بخور بعد بخواب

شرمنده نگاهش کردم و گفتم.

- شب شده؟

سری تکون داد و در حالی که نگاهش سر می‌خورد از صورتم پایین گفت

- میخوای لباس های منو بپوشی؟‌

رد نگاهش رو گرفتم و به تنم نگاه کردم

خدای من

جلو حوله باز شده بود و هر دو سینه ام و بدنم در معرض دید بود

این رمان تو کانال خصوصی ۵۰ پارت از اینجا جلو تره. اونجا روزی ۲ پارته. شما میتونید با تخفیف به مبلغ ۲۵ هزار تومن به جای ۳۰ هزارتومن عضو کانال خصوصی بشید و پارت های جلو تر رو بخونید و در نهایت رمان کامل رو دریافت کنید. برای خرید به ادمین پیام بدید 👇👇👇

https://t.me/Ng786f



Report Page