49

49


#رئیس_پردردسر 

#۴۹

مارگارت سریع بلند شد 

کارتابلش رو چک کرد و استند چک لیستش رو برداشت 

در اتاقمو بستمو مارگارت هم قدم شد با من و پرسید

- کجا داریم‌میریم ؟

- بازرس جنران موتورز اومده ... میخوام همراهم باشی و مواردی که میگه یادداشت کنی

- چشم‌

سوار آسانسور شدیم و گفتم

- جاناتان هم اونجاست اگر بهت دست زد سریع بهم بگو 

با نگرانی نگاهم کرد

اما سری تکون دادو لب زد چشم

فرصت خوبی بود تا حساسیتمو به جاناتان نشون بدم

البته اگه اونم خودشو نشون بده 

وارد بخش حسابداری شدیم 

مسئول بخش بهمون سلام کردو سریع اومد مارو به سمت اتاق بازرس هدایت کرد

تشکر کردم و با رفتن اون وارد اتاق شدیم 

بازرس و جاناتان پشت میز متوسط سمینار نشسته بودن و پرونده های جدید مالی رو به رو بازرس بود 

با ورودمون هر دو به ما نگاه کردن

اما نگاه جاناتان رو مارگارت ثابت شد 

بعد احوال پرسی ساده نشستیم و رو به بازرس گفتم

- کاش با هماهنگی بیاید من الان یه جلسه رو مجبور شدم کنسل کنم‌

لبخند به تفاوتی زد و گفت

- سیستم کار من غافل گیری هست 

دقیق نگاهش کردم

اونم برگشت به کار 

به جاناتان نگاه کردم که همچنان خیره به مارگارت بود و بدون تعارف گفتم

- اتفاقی افتاده جان ؟

با ابرو بالا پریده نگاهم کرد و گفت 

_چی؟

با سر به مارگارت اشاره کردم و گفتم 

- نگاهت گیر کرده بود گفتم شاید چیزی شده 

جاناتان با همون قیافه سر تکون داد نه و برگشت سمت بازرس 

به مارگارت اشاره کردم یاد داشت کنه و پرسیدم

- میشه مواردی که دارید چک میکنید بفرمائید تا ما هم بررسی کنیم 

بازرس سری تکون دادو از هر برگه بخش نربوطه رو میگفت و بررسی میکرد

مارگارت هم تند با جزئیات یاد داشت میکرد 

گرم کار شده بودم که مارگارت از زیر میز زد به دستم نگاهش کردمو با سر به زیر میز اشاره کرد

Report Page