49

49


#عشق_سخت 

#۴۹

نالیدمو خودمو به جلو کشیدم تا از دستاش دور شم 

مهرداد اما با من اومد جلو تر و گفت

- خوبه... گشاد نشده

وسط این حال حرصم گرفتو گفتم

- هرزه که نیستم

خم شد

کمرمو بوسیدو گفت

- آفرین

دستشو بیرون کشیدو بدنم شرول کرد به نبض زدن

لعنتی چرا من انقدر آسیب پذیر بودم

زیر دست مهرداد موم میشد بدنم 

مهرداد دستشو رو باسنم گشیدو گفت

- چه قرمز شدی

خواستم بگموستم حساسه

اما هنوز حرف نزده بودم که دوتا دستش محکم دوباره کوبید به باسنم

اینبار تقریبا جیغ زدم 

مهرداد مونی گفتو دوباره زد 

تلاش کردم برگردمو گفتم

- مهرداد بسه درد داره.

- میزنم که دردت بیاد. این تنبیهه

دوباره زد

جیغ زدم

- یه تنبیه دیگه این بسه

تو گلو خندید

دستشو رو باسنم کشید

فکر کردم بیخیال شد

اما دوباره کوبیدو با جیغ من گفت

- باشه ... 

دستشو دایره وار رو باسنم کشیدو گفت

- بریم تنبیه بعد 

نفس گرفتم

باسنم انگار رو آتیش بود

صدای باز شدن زیپ اومد

برگشتم سمت مهرداد دیدم کمر شلوارشو باز کردو آلت آماده اش رو بیرون آوردو گفت

- من تازه ارضا شدم. اما تنبیهت اینه دوباره ارضام کنی

با هین حرف منو دوباره تنظیم کرد

پشتم قرار گرفتو گفت

- بیینم ناله هات میتونه کمکت کنه یا حالا حالا ها باید زیرم بمونی

- مهرداد مامانم اینا ...

حرفم ناتموم موند

چون مهرداد خودشو یه ضرب وارد جلوم کردو نفس رفت

آهم بلند شد 

کمرمو گرفتو بدون مکث شروع کرد

ضربه ای زد به باسنمو گفت 

- ناله کن دیبا ... تو که نمیخواد دو ساعت کارمون طول بکشه ...

Report Page