49

49


49

کنج لبش لبخند نشستو گفت 

- حق با توئه... برای خیلی چیزا بعدا وقت داریم. الان بریم سراغ کارمون 

دستمو زدم به سینه و گفتم 

- البته قوانینی که بهت گفتمو یادت نره 

رگ پیشونی بوروس بیرون زد 

منتظر بودم از کوره در بره 

اما آروم و با مکث گفت 

- لطفا برام دور تختخواب هیلر یه دایره طلسم ببند

با ابرو بالا پریده نگاهش کردم

بوروس الان گفت لطفا

نتونستم جلو نیشم رو بگیرم تا باز نشه و گفتم 

- هممم به دلم نشست .... باشه ... گفتی دایره طلسم دور ...

یهو مکث کردم

با شوک به بوروس نگاه کردمو با تعجب گفتم 

- دایره طلسم دور تختخواب هیلر ؟ لابد دیوونه شدی بوروس 

بوروس با همون صورت بی روح و لحنی که معلوم بود داره کنترل میکنه تا باز دعوامون نشه گفت 

- تو از پسش بر میای آنی ... 

لم دادم رو کاناپه و گفتم 

- ممکن نیست بوروس... نمیتونم برم تو غار و دور دختره دایره طلسم ببندم . 

- وقتی خوابه 

- بیدار شه فکر میکنی نمیفهمه ؟

بوروس کلافه گفت 

- با فاصله ببند طوری که فقط تخت خواب تو محدوده داخلی یاره باشه 

نفسمو با حرص دادم بیرونو گفتم 

- اگه اینجوری جواب میده چرا خودت دور غار این دایره رو نیمزنی ؟ یه طلسم بزرگ که کل غار و اطرافشو در بر بگیره 

بوروس با اخم نگاهم کرد

خواست چیزی بگه که سریع گفتم 

- جدی میگم بوروس... من بهت میگم محدوده تخت هیلر روی زمین کجاست... تو یه طلسم بزرگ دور تمام اون ناحیه بساز . اینجوری هیلر هر کجای اون دایره بمیره قدرتش مال تو میشه 

بوروس چند لحظه تو سکوت نگاهم کرد

اما رفته رفته صورت منقبض و عصبانیش عادی شد

سری تکون دادو گفت 

- بیا ... بهم نشون بده تخت هیلر کجا یمشه 

خواست بره که دید تکون نمیخورم

منتظر نگاهش کردم که لب زد 

- لطفا 

لبخندی بهش زدمو بلند شدم

از کنارش رد شدمو گفتم 

- حتما عزیزم ...

حس کردم نفسشو مثل یه شیر زخم خورده بیرون داد

Report Page