47

47


قسمت 47

#تبدیل_شده نوشته ملودی

تو گوشم گفت 

- تو دیوونه ام میکنی کیت 

- تو هم ...

بدون اراده اینو گفتم ... واقعا بوروس دیوونه ام کرده بود 

یه مرد یهو تو اتاقم پیدا شد

منو دزدید و منم مدام باهاش سکس دارم 

شک نداشتم دیوونه ام ...

بلاخره داغی بوروس تو خودم حس کردم

خداروشکر کردم خوناشام ها نمیتونن کسیو باردار کنن

وگرنه الان سه قلو از بوروس حامله بودم

بروس خودشو ازم بیرون کشید 

اما همچنان پشتم ایستاده بود 

به سختی تو بغلش چرخیدمو رو در روش شدم که بوروس خندیدو گفت 

- ببین با من چکار کردی ...

کمر شلوارمو گرفتو خودش بالا کشید 

سریع گفتم 

- خودمو تمیز نکردم

- با چی میخوای خودتو تمیز کنی؟ با برگا ؟

اخمی کردمو گفتم 

- بدم میاد اینجوری

لبخند دندون نمایی زدو در حالی که کمر شلوارشو مرتب میکرد گفت 

- خودم میبرمت حمام 

لباسمو مرتب کردمو گفتم

- نه خیلی ممنون. تو که تو جنگل وضعت اینه تو حمام دیگه چکارم کنی 

منو کشید بغلشو گفت 

- مال منی... هر کاری بخوام میکنم 

مشتی به سینه ا زدم که از رو زمین پرید 

نمیدونم چرا نمیتونستم جواب حرفاشو کامل بدم 

باید باهاش برخورد جدی میکردم

اما این حرفاش میرفت زیر پوشتمو بهم مزه میداد 

آروم گفتم 

- کجا داریم میریم ؟

- تالار جادو ... باید ببینیم طلسم و جادو روی ما از کجا میاد 

- چطوری میفهمیم از کجا میاد؟ تالار جادو چیه ؟

- صبر کنی میفهمی

- میخواستم صبر کنم که ازت نمیپرسیدم 

- اما من نمیگم بهت که صبر کردن یاد بگیری 

پوفی کردمو مشت دیگه ای به سینه بوروس زدم که گفت

- شد سه تا 

- چی ؟

- سه بار مشت زدی به سینه ام 

- نخیر دوتا زدم

- یکی هم صبح زدی

- خب حالا سه تا که چی؟

- هیچی منم تلافی میکنم

- تو حقته بخوری ... باید بیشتر بزنمت 

کنار گوشم گفت 

- جون... بزن منم دوست دارم 

خدایا با همین حرف دوباره منو تحریک کرده بود

اما خودمو کنترل کردمو گفتم 

- خوناشام پر رو حشری 

- ابرخوناشام 

- حالا هر چی ... خون خوردن که یان حرفارو نداره 

بوروس تو گلو خندیدو گفت 

- حالا خودت میفهمی ...

با این حرف ایستادو به رو به رو نگاه کردم

دهنم از تعجب باز شد ...

-

Report Page