46

46


#نگاریسم 

#۴۶

این پارت دیشب بود. لینک تلگراف خراب شد الان دوباره گذاشت. چند دقیقه دیگه پارت امروزم میزارم

چند بار جمله اش رو خوندم

خب ...

من سنم کم بود

اما ...

خر نبودم که !

این لباسو بپوشم و یوگا کار کنم!

اونوقت تو ببینی؟

پوزخند زدم

میگفتی دلم میخواد لخت ببینمت که سنگین تر بودی!

شاید این حرف و شیطنتو یه نفر دیگه انجام میداد برام با نمک بود

شاید میخندیدم

اما وقتی کیوان گفت خوشم نیومد

فقط حس اینکه منو خر فرض کرد بهم دست داد

براش نوشتم

- شاید بگیه روز دیدی . بازم مرسی .

جواب داد

- امیدوارم اون روز زود بیاد

حرفی نزدم 

میترسیدم الان عصبانیم چیزی بگم بعد پشیمون بشم.

یکم گذشت کیوان پیام داد

- فردا میشه ببینمت؟ 

نوشتم براش

- فردا کلاسم زیاده بعدش نا ندارم

- پس فردا؟

پس فردا پنج شنبه بود

پس جواب دیگه نداشتم و گفتم

- باشه . عصر خوبه؟

- نه . صبحانه . ۹ میام دنبالت 

من واقعا آدم صبح زود نبودم 

برای همین نوشتم 

- نه صبحانه من سر حال نیستم

خندیدو گفت

- ده میام دنبالت. خودم سر حال میارمت .

با چشمک اینو فرستاد

انقدر خسته و عصبی بودم واقعا حال حرف زدن نداشتم

لبخند زدمو نوشتم مرسی

گوشیو کنار گذاشتم

سعی کردم بخوابم

واقعا با اینهمه اتفاق تو خونمون و داد و هوار بابا

دیگه دل و دماغ حرف زدن نداشتم

روز بعد رفتم کلاس

پیام هارو چک کردم

پیام کیوانو باز نکردم

بنفشه پیام داده بود پنج شنبه همو ببینیم

دوست داشتم بزنم زیر گریه

دلم میخواست برم پیش بنفشه

اما با کیوان قرار گذاشته بودم 

دوست نداشتم به بنفشه بگم کسیو میبینم

خجالت میکشیدم بگم همون همسایه شمارو دارم میبینم

به بنفشه گفتم پنج شنبه مهمون داریم. جمعه ببینمت

نوشت

- جمعه با نیما بیرونم 

ابروهام پرید بالا پیشونیم

سریع زنگ زدم بهش 

واقعا داشت با نیما میرفت بیرون؟

یعنی اوکی شده بودن؟

یعنی منم ممکنه با کیوان اوکی شم؟



Report Page