455

455

تجربه عشق خاکستری آرام

دوستان ما تو کانال رمان خاص فقط یه ادمین داریم که اسمش نگار هست و دوست بنفشه جونه .

فقط و فقط از ایشون رمان منو بخرید. خواهش میکنم به هیچکس دیگه اعتماد نکنین


مرسی از محبتتون اینم لینک کانال پشتیبان

https://t.me/joinchat/AAAAAFijMDIZLKFrzy1MUQ


455

قلبم تیکه تیکه شد 

میخواستم بالا بیارم . 

اما سعی کردم حالت صورتم عادی باشه تا سیاوش ادامه بده

گویا موفق هم بودم چون سیاوش گفت 

- خیلی طول کشید تا تونستم متوجه این کار کثیفش بشم... تا تونستم بازی های این کارو یاد بگیرم. تا تونستم راهمو جدا کنم...

 دستی برد تو موهاشو گفت 

- الان که میگم من خیالم راحته کار خطائی نکردم ... بخاطر رسیدن به اینجا عمرمو گذاشتم. 

لبخند مغرورانه یا زدو گفت 

- جایگاه الانم راحت به دست نیومده آرام... 

ناخداگاه گفتم

- پس چرا میخوای کارتو عوض کنی 

سیاوش سکوت کرد

از حرفم پشیمون شدم

میترسیدم نظر سیاوش عوض شه

چون من واقعا دوست داشتم کارشو عوض کنه 

سیاوش بلاخره گفت 

- نمیدونم ... شاید باید بیشتر بهش فکر کنم ... 

سر تکون دادم

لعنت به این زبون ... 

لابی من اومد 

چمدون هامون اومدو ماشین رسید

دیگه حرف نزدیم

سکوتمون داشت اذیتم میکرد 

کلافه گفتم 

- بیا حرف بزنیم

سیاوش مشغول گوشیش بود

سوالی نگاهم کردو گفت 

- راجع به چی ؟

- خودمون ...

لبخندی زدو گفت 

- باشه... خونمون در مرحله اتمامه . رسیدیم باید بریم سر بزنیم. دنبال تدارکان عروسیم باید بریم. راستی پدربزرگتم بهم زنگ زد. پیگیر مراسم بود. باید کارت بدیم به فامیل هاتون.

دهنم باز موند

سیاوش لبخندی زدو گفت 

- بازم بگم ؟

آروم گفتم 

- نه اینارو نگو استرس میگیرم 

خمدید 

دستشو رو پام کشیدو گفت 

- میخوای از چیز دیگه بگم ؟

منظورشو فهمیدم 

سریع دستشو گرفتم از رو پام برداشتمو گفتم 

- نه مرسی همون سکوت بهتر بود

سیاوش بلند خندید که یهو یادم افتادو نگران گفتم


دوستان رمان کلا ۵۵۰ قسمته امروز تازه ۴۵۵ هستیم یعنی حدودا ۳ ماه دیگه تموم میشه💜



Report Page