453

453


#نگاریسم

#۴۵۳

سعید ایستاد

نفسشو با حرص بیرون داد و گفت

- نیما خواهش میکنم تو بحث ما دخالت نکن

نیما خیلی ریلکس گفت

- نه کاری ندارم. فقط خواستم گوشیتو بدم .

با این حرف گوشی سعید رو داد بهش

منم شاکی گفتم

- خیلی لوسی سعید

قهر کردم و برگشتم سمت اتاق امیسا

اما از درون دوست داشتم بشینم هوی های گریه کنم

بنفشه نگران گفت 

- رفت؟

صدای در اومد 

نشستم کنار بنفشه و گفتم

- گویا ... 

اشکم ریخت 

انگار نمیخواست بند بیاد

هرچی پاک میکردم باز می اومد

بنفشه پشتمو دست کشید و گفت 

- عیبی نداره بابا ... دعوا نمک زندگیه .

هنوز حرفش تموم نشده بود که امیسا گفت 

- عمو بیا خایه گیه کرد 

با حرف امیسا برگشتم سمت در 

سعید ایستاده بود 

اینبار آروم تر گفت

- بیا نگار ... معذرت میخوام‌ . حرف بزنیم 

بنفشه سریع گفت

- شما اینجا حرف ب نین منو امیسا دمنوش درست کنیم 

امیسا با ذوق دوئید بیرون و گفت 

- دَنوش 

سعید اومد تو 

بنفشه در رو بست و مارو تنها گذاشت 

سعید اومد رو به رو من رو زمین نشست و گفت 

- نگار ... از دیشب اعصابم خرابه . رفتارمو بزار پای اون.

عذاب وجدان گرفتم که دروغ گفتم 

به سعید نگاه کردم و گفتم 

- ساعت چنده؟

با تعجب نگاهم کرد

اما به ساعتش نگاه کرد و گفت 

- پنج و پنجاه و سه 

سر تکون دادم و گفتم

- خب ... بیا از این لحظه تمام اتفاقات ۲۴ ساعت گذشته رو پاک کنیم و در موردش حرف نزنیم . قبوله؟

سعید نگران گفت

- حتی خود ارضائی دیشبتو ؟


خوشگلا فایل کامل رمان نگاریسم بی سانسور و کامل موجوده . قیمتش ۲۵ تومنه اما برای شما مهربون ها که تو کانال همراه ما بودین میشه ۱۸ . کل رمان ۵۵۰ قسمته . برای خرید به ادمین فروش پیام بدین و بگید تخفیف دارید برای نگاریسم

👇👇👇👇🔞🔞🔞

https://t.me/Ng786f


Report Page