450

450


#نگاریسم

#۴۵۰

بنفشه شوکه گفت 

- تو کی انقدر خجالتت ریخت نگار؟

لب گزیدم

از حرفم شرمنده شدم

بنفشه زد به بازوم و گفت 

- گمشو خجالت نکش تازه باحال شدی 

امیسا یهو بلند گفت

- خایه باحاله! 

چشم های منو بنفشه گرد شد

همه برگشتن سمت ما 

بنفشه سریع گفت 

- خاله تو زبونش نمیچرخه 

همه ریز ریز خندیدن و من به زور جلو خودمو گرفتم منفجر نشم

بنفشه داشت امیسا رو تاب میداد

آروم گفت

- به روح جدم که تین بجه از قصد اینارو میگه 

خندیدم و گفتم

طلسم عمه شوهرته برای دق دادن نیما 

هر دو خندیدیم

چون نیما واقعا به حرف بد نزدن امیسا حساس بود 

و دقیقا انگار بد تر میشد

با کلی حرف و خنده سر گرم شدیم 

دفعه قبل به امیسا رفتیم رستوران و اون اونجا خوابید . برای بنفشه بردنش تو حالت خواب خیلی سخت بور

برای همین اینبار رفتیم خونه بنفشه و نهار سفارش دادین.انقدر از خاندان شوهرنون حرف زدیم درد و دل کردیم متوجه گذر زمان نشدیم 

با زنگ گوشیم نازه به خودم اومدم

سعید بود

اومده بود جلو در خونمون دنبالم

اونوقت من 

خونه بنفشه بودم

میدونستم الان ناراحت میشه فکر میکنه از قصد پیچوندم

برای همین گوشس رو دادم به بنفشه و گفتم

- بگو نگار حالش بده خوابیده !! تو هم دلت نیومد بیدارش نکردی!


خوشگلا فایل کامل رمان نگاریسم بی سانسور و کامل موجوده . قیمتش ۲۵ تومنه اما برای شما مهربون ها که تو کانال همراه ما بودین میشه ۱۸ . کل رمان ۵۵۰ قسمته . برای خرید به ادمین فروش پیام بدین و بگید تخفیف دارید برای نگاریسم

👇👇👇👇🔞🔞🔞

https://t.me/Ng786f


Report Page