45

45

Succubus written by hdyh

-چیکار؟

+بریم اتاقت بهت میگم

*مالیا*

وقتی برگشتم هنوز بازی شروع نشده بود 

سیندی برگشته بود و داشت دنبالم میگشت

به دروغ گفتم دسشویی بودم اونم دیگه سوالی نپرسید 

ساندویچی که گرفته بود رو نتونستم تموم کنم سیر سیر بودم

باید یجوری از جایگاه خارج میشدمو میرفتم کتابخونه 

نمیتونستم به سیندی راستشو بگم 

-چیزی شده؟

نگاش کردمو اروم دم گوشش زمزمه کردم

+میخوام برم قسمت ممنوعه کتابخونه

-چرا؟

+میگم الان باید برم تا کسی نیست

-باشه برو من حواسم هست

به سمت دستشویی رفتم

اونجا پورتال باز کردم 

خیلی وقت بود میدونستم بدون اینکه به اوج برسم میتونم پورتال باز کنم 

ولی نمیخواستم باور کنمو به کسی بگم 

چون دلیلشو نمیدونم

وقتی از پورتا خارج شدم توی کتابخونه بودم 

اروم به سمت قسمت ممنوعه رفتم 

درش قفله

چون تا حالا اونجا رو ندیدم نمیتونم پورتال باز کنم 

چیکار باید بکنم 

نمیدونم با خودم چه فکری کردم که دستمو روی اثر انگشت گذاشتم 

یهو به خودم اومدمو خواستم دستمو عقب بکشم ولی دیگه دستم روش بود 

منتظر صدای آژیر بودم 

بعدش هم هجوم مامورا  

 برخلاف انتظارم در باز شد 

چرا؟

مگه این در با اثر انگشت افراد خاصی باز نمیشه؟

چرا با اثر انگشت من؟

الان وقت فکر کردن به این چیزا نیست 

با ورودم همه جا روشن شد

توقع یه اتاق کوچیک داشتم 

ولی اینجا یه سالن بزرگ بود حتی بزرگ تر از کتابخونه اصلی 

چرا این همه کتاب ممنوعس

Report Page