45

45

تبدیل شده

قسمت 45


#تبدیل_شده


تو چشم بهم زدنی از دانشکده خارج شدیم


لحظه بعد از بین درخت ها حرکت میکردیم


با شوک گفتم


- بوروس دوربین های دانشگاه...


قبل تموم شدن جمله ام گفت 


- اون دوربینای قدیمی عمرا بتونن حرکات منو ثبت کنن

 

منو تو بغلش جا به جا کردو گفت

 

- بهتره زودتر بریم به کارمون برسیم

 

داستان از زبان بوروس:


از اینکه اون امتحان لعنتی کنسل شد خوشحال بودم


اما حالا اون‌جسد لعنتی یه دردسر بزرگ بود


نمیشد وسط این جریانات کیتو هم از دانشگاه بیارم بیرون یا هر قضیه ساختگی بسازم

 

چون توجهات روی رز بودو کیت هم مثلا دوست اون بود

 

همین که اون پسرها ابلهه منو دیدن دردسر سازه


چه برسه به غیب شدن کیت ...


تو بغلم جا با جاش کردم


هر حالتی بغلش میکردم تحریکم میکرد


این چه طلسم لعنتی بود که بدن به تواب رفته منو انقدر بیدار کرده بود

 

اینهمه سال دلم میخواست تحریک شم


حالا که با راحتی تحریک شده بودم داشتم عذاب میکشیدم


چون نمیشد وسط جنگل کیتو لخت کنمو از بدنش لذت ببرم ...

با این فکر رو یکی از شاخه ها ایستادم


چرا نمیشه؟


اینجا یه جنگل انبوه و دست نخورده

 

کیت تو بغلم با تردید ایستاد و نگران گفت


- اینجاست؟

شاخه قدرتمندی بود. اما بازم دووم چیزی که تو ذهنم بودو نداشت


برای همین پریدم پائین

 

بین تنه درخت و سخره کنارش کیتو قفل کردمو

گفتم

- هنوز نرسیدیم... اما من تحملم تموم شده 


قبل اینکه مخالفت کنه لبم رو لبش نشست و شروع کردم با باز کردن کمر شلوارش

Report Page