45

45

وارث شیخ

45

عثمان میدونست باهام چه کرده

برای همین خودش بدنمو شست و حوله پیچید دورم 

منو از حمام برد بیرون و حوله رو دورم پیچید 

چشمکی بهم زدو گفت 

- میتونی یکم بخوابی اما فقط ده دقیقه 

سرم که تو بالشت فرو رفت خوابم برد

همونطور با موهای خیس و بدن مرطوب 

عثمان... از دست تو پسر ...

با صدای سشوا و گرمای ملایم بادش رو موهام بیدار شدم

صدای سر خوش عثمان که گفت 

- راحت باش بزار موهاتو خشک کنم

تا حالا کسی تو خواب موهامو خشک نکرده بود

اما از این کارش ممنون بودم. بازم چشمامو بستم. هرچند خوابم نبرد اما حس خوبی بود

موهام تازه تموم شده بود که در زدن

عثمان بلند گفت 

- خودمون میایم بهیه تو برو 

اما صدای مامان اومد که گفت 

- منم... با هانا کار دارم

مثل برق گرفته ها نشستم رو تخت 

لخت بودم 

عثمان سریع بلند شدو گفت 

- شمائین ... بفرمائید 

با این حرف یه پیراهن از تو کمد بیرون آوردو سمتم پرت کرد 

مامان دستگیره درو پائین دادو من پیراهنو از سرم رد کردم

در باز شدو دستامو بیرون آوردم 

سریع بلند شدمو خودمو مرتب کردم 

مامان اومد داخلو عثمان حوله رو از رو تخت برداشت

در حالی که میرفت سمت حمام گفت 

- برم بیرون یا خصوصی نیست صحبتتون ؟



سلام عزیران . روزتون بخیر. امروز یه رمان بر اساس واقعیت میخواستم بهتون معرفی کنم. امیدوارم دوست داشته باشین 👇

‌‌‌‌‌‌‌‌🚫🚫🚫

_ #مگه_زن_از_شوهرش_جدا_میخوابه_خانم؟


چشمی گرداندو بی توجه به نگاه #سنگین او مشغول شانه کردن #موهایش شد.


_آهای خانم...با شما هستما! بیخود بساط تو اتاق مهمان #خوابیدنو به پا نکن... هرچقدرم قهر باشی باید شب #سرجات بخوابی...


بازهم سکوت کرد.

_موهاتو #نباف... میخوام باز باشه سرمو بکنم تو #موهات..

خواست با لجاجت مشغول بافتن مویش شود که دست او از پشت #کمرش را گرفت و بی درنگ از جا بلندش کرد.


_زور دوست داری آره؟...باید به #زور متوسل شم حتما...


گفت و بر روی تخت انداختش و با یک حرکت سریع پشتش قرار گرفت و #محکم در #آغوشش کشید.


_زن مگه با #شوهرش قهر میکنه خانم کوچولو؟...زن ته تهش #ناز میکنه تا نازشو بخرن... 

 چشمانش را با آرامش بست و #لذت های نفسهایی که بر روی #گردنش پخش میشد را به عمق جانش داد.

_درمورد منو تو فقط همین موضوع صدق میکنه که تو #ناز کنی برام منم عشق کنم با ناز کردنات والا قهر کردن تو رابطه من تو جایی نداره #عروسک کوچولوی من...


لبخند نرمی بر لبش نشست و با ادامه ی حرف او خودش را به خواب سپرد.

_دیگه هیچ وقت نبینم قهر و اینا کنی و بخوای جاتو از من #سوا کنی... اینبار ندید میگیرم... دفعه ی بعد قول میدم بدجور #دیوونه بشم.


https://t.me/joinchat/AAAAAEsUWXLDHN9pUQ7RoA

Report Page