443

443


دو روز خیلی زود گذشت 

حامد اومددنبالم رفتیم ازمایشگاه جواب ازمایشامون رو گرفتیم 

از قبل نوبت دکتر گرفته بودیم 

رفتیم مطب 

دوباره نیم ساعت طول کشید تا نوبتمون شه 

رفتیم داخل 

حامد اول ازمایش خودشو نشون داد 

دکتر گفت مشکلی نیست فقط چند تا داروی تقویتی و ویتامین و تقویت اسپرم تجویز کرد 

منم برگه آزمایشمو تحویل دادم 

چند دقیقه مشغول نگاه کردن به برگه بود 

ناخوداگاه استرس گرفتم 

نگاهی به حامد کردم و گفتم

+...مشکلی پیش اومده خانم دکتر؟ 

دکتر نگاهی بهم کردو گفت

-...عادت ماهانت منظمه؟ 

+...بله 

-...سیگار مواد مخدر مصرف میکنی ؟ 

-...نه اصلا 

+...داروی خاصی استفاده میکنی ؟ 

-...نه 

قلبم داشت از جاش درمیومد 

دوباره نگاهی به برگه ازمایشم کردو گفت

-...براتون ازمایش مجدد مینویسم ازمایش تکمیلی هست سریع تر انجام بدین و دوباره بیاید 

حامد جدی گفت

-...مشکلی پیش اومدع؟ 

+...تا آزمایش مجدد انجام نشه نمیتونم تشخیص بدم 

نفهمیدم چطور خداحافظی کردیم و اومدیم بیرون 

سوار ماشین شدیم 

سرمو به شیشه تکیه دادم

انگار یچیزی راه گلومو بسته بود 

حامد صدام کرد بهش نگاه کردم و بغضم ترکید 

سریع ماشین رو زد کنار 

بغلم کردو گفت

-...دختر چرا گریه میکنی آخه؟

جوابشو ندادم یکم توهمون حالت موندم 

آرومتر که شدم از بغلش اومدم بیرون 

اشکامو پاک کردم 

رفتیم خونه 

فقط لباسامو عوض کردم و روی تخت دراز کشیدم 

حامد شام درست کرد چندتا لقمه خوردم 

میزو جمع کردم و برگشتم توتخت 

حامد کنارم دراز کشید 

نگاش کردم و گفتم

+...وقتی جواب ازمایش اومد دکتر تایید کرد سریع بچه دار شیم باشه؟ 

-...توهمونی نیستی که میگفتی من بچه نمیخوام؟

Report Page